Quantcast
Channel: ایران نامه
Viewing all 248 articles
Browse latest View live

پیام همدردی

$
0
0


ابراز همدردی گروهی از فعالان ملی

زمین لرزه‌ای که کشور را لرزاند !

زمین‌لرزه‌هایی که اهر، هریس، ورزقان و ده‌ها روستا را در آذربایجان خاوری لرزاندند و درهم شکستند، سراسر ایران را لرزاندند، و دل‌های همه ملت ایران را لرزاندند و شکستند. هنوز عملکرد و ذهن ناکارآمد ما از اندوه فاجعه‌های زمین‌لرزه‌های گیلان و بیرجند و بم و زنجان و کرمان و لرستان، در این چند ساله رهایی نیافته، که بار دیگر در شمال‌غرب میهنمان شاهد درد و رنج هزاران هم میهن و در سوگ صدها تن از خانواده ایران هستیم.

ما در این سرزمین لرزه خیز، هزاران بار غرش زمین را شنیده ایم و تکان های نابودساز از هر نوع را تحمل کرده‌ایم و هنوز بر پا استوار ایستاده ایم. وقتی بخشی از پیکر ایران به درد می‌آید، همه ایران به درد می‌آید. ما این فاجعه ملی را، نه تنها به هم‌میهنان آزاده آذری که ملت ایران مدیون دلاوری‌ها و فداکاری های آنان در طول تاریخ در برابر دشمنان یکپارچگی ایران است، بلکه به همه مردم ایران تسلیت می‌گوییم.

ما از هم‌میهنان خود در هر کجای ایران که هستند می‌خواهیم که مانند همیشه، بی‌درنگ به یاری هم‌میهنان خود بشتابند و آنچه را که بیش از همه چیز مورد نیاز است، مانند خون، آب و خوراکی های فاسد نشدنی، لوازم اصلی زندگی مانند پتو، لباس کودک و بزرگسال، پوشک، یکبارمصرف‌های بهداشتی، لوازم آشپزخانه و هر آنچه تصور می‌کنید که خانواده‌های آواره که در فضای آزاد زندگی می‌کنند، لازم دارند، برایشان فراهم نمایید و بفرستید. بیش از خود کمک‌ها، مهر میهنی شما کارساز خواهد بود.


21
 امرداد 1391 (11 اوت 2012(


مهندس میترا آبتین، احمد آریان فرد، دکتر لقا اردلان، مهندس اسماعیل احمدی مجد، دکتر حسین اعرابی، الهه امیرانتظام، مهندس عباس امیرانتظام، مهندس محمد اویسی، دکتر داود هرمیداس باوند، مهندس مهران بختیاری، مهندس مرتضی بدیعی، گیتی پورفاضل، شرر کنور تبریزی، دکتر پرویز تمامی، مهندس سمیرا جمشیدی، مهرانه جمشیدی، عیسی‌خان حاتمی، مهندس اسماعیل حاج‌قاسمعلی، دکتر علی حاج قاسمعلی، مهندس هوشنگ خیرندیش، مهندس جمال درودی، رضا درودی، فریبا درودی، حسین دلخوش، دیاکو پروازی، دکتر احمدعلی رجایی، مهندس آرش رحمانی، بهرام رحمانی وحید، دکتر فاطمه رحمانی، امیر رزاقی، یونس رستمی، دکتر علی رشیدی، شهلا رضانیا، مهندس اشکان رضوی، دکتر محسن رهامی، مهندس کورش زعیم، محسن زمانی، حسین زندی، دکتر شاهین سپنتا، حسین شاه حسینی، بابک شایگان، علی شجاع، امیرتیمور شیبانی، فریال شیبانی‌فر، امیر شیخ الاسلام، مهندس مجید ضیایی، پیمان عارف، احمد عبدالحسینیان، جواد فرج الدین، دکتر محسن فرشاد یکتا، یوسف فلاح، علی قادری، مصطفی قاسمی، ناصر کمیلیان، پریچهر مبشری، دکتر حسین مجتهدی، بابک مغازه‌ای، هرمز ممیزی، حسین موسوی، مجتبی موسوی، فتح‌الله نجاتی مازگر، دکتر علی‌اکبر نقی‌پور، عباس همایونی،

 


سوگ‌چامه

$
0
0


سوگ‌چامه‌ای برای هم‌میهنان آذری

سراینده استاد هما ارژنگی

باز می‌آیم به سویت، با دو چشم تار و گریان / آی آذربایجانم،  آتشت افتاده بر جان

ای سپند سربلندم، سرزمین نور و ایمان /  بی‌قرار و داغدارم، در غمت بنشسته نالان

خشم کور آسمان‌ها هستی‌ات را کرده ویران / روی خاکت گردِ ماتم، سینه‌ات آماج توفان

کو به کو افتاده هرسو  پیکری در هم شکسته  /  اشک گرمی، آه سردی، سینه‌ای از غم پریشان

ای دلیر آذری،  ای خون‌بهای مُلک ایران /  ای گذشته از سر و جان، در رهش همواره آسان

من به هر جا از تو گویم با تو گریم با تو مویم / تا جهان باشد به جا  من با تو دارم عهد و پیمان.

پیام

$
0
0


پیام استاد ادیب برومند به مناسبت زمین لرزه در آذربایجان شرقی

خبر ناگوار و دهشتناک وقوع زلزله در آذربایجان شرقی که باعث کشته و مجروح شدن صدها نفر از هم ‌‌میهنان گردید، تاسف بسیار به بارآورد و قلب دیگر هم‌میهنان را در این مصیبت جریحه‌دار ساخت.

زلزله از بزرگ‌ترین بلایای طبیعی است که در مناطق زلزله‌خیز می‌توان با تمهیداتی از شدت آسیب‌های وارده و ضایعات فراوان احتمالی آن کاست؛ اما چنانچه برای کاستن از عوارض آن چاره‌ای اندیشیده نشده باشد، پس از وقوع آن جز تسلیم به قضای الهی و اظهار تاسف بر کشتگان و کوشش در وارهاندن مجروحان و زیر آوار ماندگان و رسیدگی به احوال زلزله‌زدگان کار دیگری نمی‌توان کرد.

پس شرط انسانیت و نوع‌پروری این است که هرکس به مقدار توانایی خویش از هرگونه خدمتی که موجب ترمیم ویران‌گری‌های زلزله و جبران زیان‌های ناشی از این سانحه دلخراش شود، دریغ نورزد و به مددکاری مصیبت‌زدگان بشتابد.

جبهه ملی ایران که همواره در این گونه مصائب غمگسار و یاری رسان هم‌میهنان سوگوار بوده و در حد مقدور موفق به خدماتی هم شده است، با عرض تسلیت به بازماندگان این حادثه و هموطنان گرامی، برای هرگونه مددکاری و خدمتگزاری در این راه آمادگی خود را اعلام می‌نماید.

از طرف جبهه ملی ایران

ادیب برومند


کمک های مردمی

$
0
0


جمع آوری کمک های مردمی برای هموطنان زلزله زده آذربایجانی

پس از هماهنگی های به عمل آمده با دوستان مورد اعتماد در آذربایجان، علاقمندان کمک به زلزله‌زدگان آذربایجان شرقی‌ می‌توانند کمک‌های ریالی خود راِ به حساب شماره  9800150003 بانک سپه شعبه 009 تبریز و هموطنان خارج از کشور کمک‌های ارزی خود را به  حساب ارزی شماره 10311 بانک ملی‌  شعبه 4501 تبریز، به نام «جمعیت خیریه نوبر» واریز نمایند.

جمعیت خیریه نوبر که از سال 1326 تاکنون فعالیت می کند یک جمعیت کاملا مردمی است و توسط افراد مورد اطمینان اداره می‌شود و این کمک ها صرفا جهت زلزله زدگان مورد استفاده قرار خواهد گرفت. جهت آشنایی با «خیریه نوبر» می‌توانید به سایت این جمعیت مراجعه فرمایید:

http://www.nobarcharity.org/

جمعیت خیریه نوبر تبریز، نخستین و قدیمی‌ترین مؤسسه خیریه غیردولتی در ایران است. این تشکل در سال ۱۳۲۶ خورشیدی توسط عده‌ای از خیرین محله نوبر تبریز با هدف مبارزه با فقر و کمک به مستمندان تأسیس شد و در سال ۱۳۳۱ خورشیدی به طور رسمی ثبت شد.

بیانیه دانشجویان تبریزی

$
0
0


بیانیه دانشجویان دانشگاه تبریز پیرامون سوء استفاده تجزیه طلبان از زمین لرزه شمال غرب ایران

Gunaz TV گرگی در لباس گوسفند !

جمعی از دانشجویان دانشگاه تبریز با انتشار بیانیه‌ای که نسخه‌ای از آن را برای "ایران‌نامه" فرستادند، اعلام نموده‌اند که همه هموطنان به ویژه مردم غیور و داغدار آذربایجان مراقب سوء استفاده تجزیه‌طلبان از زمین‌لرزه شمال غرب ایران هستند و اجازه نخواهند داد که گروهی معدود با بهره‌گیری از شرایط موجود، همبستگی بین ملت ایران را خدشه‌دار سازند و افکار تفرقه‌افکنانه را رواج دهند. متن این بیانیه را همان‌گونه که به دستمان رسیده جهت اطلاع هموطنان عزیز منتشر می‌کنیم  با یادآوری این نکته که بر خلاف آنچه در این بیاینه آمده از ساعات نخست رویداد زلزله در شمال‌غرب کشور تاکنون هموطنان آذری از عملکرد نهادهای دولتی و مسئولین و رسانه‌های دولتی در امداد رسانی و همدردی با زلزله زدگان رضایت نداشته‌اند:


"گوناذ تی وی" گرگی در لباس گوسفند 

ایران از غم از دست دادن فرزندان غیورش در زمین لرزه شهرها و روستاهای تابعه هریس ، ورزقان و اهر خون می‌گرید. ایرانیان در انسان دوستی و رقت قلب شهره عالمند و بار دیگر ثابت کردند که اعضا یک پیکرند .

زلزله برگ دیگری از تاریخ زرین آیین مهر و انسان دوستی و آزمون بزرگ ایرانیان رقم زد به طوریکه جهان از این احساس غریب در حیرت است.

به عنوان نمونه ای بسیار کوچک و فارغ از صف های چند صد کیلومتری اتومبیل و کامیون های کمک های مردمی ، صف های طویل مردم در پایگاه های انتقال خون از غرب تا شرق ، از شمال تا جنوب ایران ، نشان داد که ایرانیان با احساس ترین های این کره سرد و خاکی اند و تسکین درد مشترکمان مشاهده تصاویر یاری‌رسانی و همدلی مردم و مسئولین این سرزمین با مصیبت دیدگان از زلزله بود و بس.

اما همه همچون ایرانیان صادقانه و یک دل و یک صدا به فکر آسیب دیدگان از این بلای طبیعی نبودند .

زوزه گرگ های تجزیه طلب و تلویزیون وابسته به سیا در آمریکا (Gunaz TV) که در این روزها دایه مهربان تر از مادر شده اند به خیال خود در تلاشند تا با سو استفاده از پیامد های خشم طبیعی زمین ، خشمگینانه موقعیت از دست رفته و فناشده خود را باز یابند .

گرداننده اصلی این شبکه "احمد یوسفی سادات" نام داشته و شناخته شده ترین عنصر وابسته، آلوده به رذایل اخلاقی و بازیچه دولت مستبد باکو می باشد که همچون گرگ درنده و تنها اسیر بیایان است تلاش می کند با احساسات مردم بازی کرده و افکار نژاد پرستانه و تفرقه افکنانه را رواج دهد غافل از این که ایرانیان میهن دوست ترین و یا احساس ترین های این گیتی هستند.

همچنین دولتمردانی از سویی پیام تسلیت می فرستند و از سویی دیگر دلار های کثیف را به لانه گرگ های خاکستری و بویژه تلویزیون ضد مردمی "گوناذ تی وی"، روانه می کنند تا عده ای انگشت شمار ، بیفکر ، بیسواد و احساساتی را تحت تاثیر قرار داده و تشویق به آشوب طلبی و بی نظمی کنند.

اما ایرانیان که مرتب دوست و دشمن را در ورطه گذر زمان می آزمایند عناصر وابسته ای از این دست را نیز آزموده اند . اینان می بینند که چگونه افرادی فاسد حتی به خانواده های درگذشتگان و مجروحین آنان در یک بلای طبیعی نیز رحم نکرده و سعی در استفاده ابزاری از مردگانشان هستند که البته "اوبالی مرده خوار" روز جزای سختی در پیش خواهد داشت.

جالب آن که تجزیه طلب ها و گرگ های تنهای بیابان که به دنبال تکه گوشتی برای ادامه زندگی خود هستند حتی از جسم خون آلود و تکه تکه شده سو استفاده می کنند و دم از انسانیت و حقوق انسان ها و روستاییان آواره می زنند و چون قبلا در دعوت به آشوب طلبی مرتبا شکست خورده و مردم میهن دوست آذربایجان در تبریز و ارومیه دست رد به سینه این عنصر لاقید و و ابسته زده اند اینبار نیز قصد دارند با موج آفرینی کذایی مجددا دستور اربابان فاسد خود را در مورد آشوب آفرینی و ایجاد بی نظمی خیابانی را اجرا کنند.

در خبری که امروز از طریق رقبای تجزیه طلبان در شبکه های اجتماعی پخش شده است ظاهرا " احمد اوبالی " به همراه تنی چند از دوستان قصد دارند با اعلام شماره حسابی کمک های مردمی ! برای زلزله زدگان جمع آوری نمایند که به دلیل عدم اعتماد حتی جمع سه نفره به همدیگر این امر به تعویق افتاده و یکی از افراد حاضر در جمع در صفحه فیس بوکی خود نوشته : "چون من دیدم اوبالی تیغ زن که جیب دوستاش و نزدیکانش  رو هم می زنه و به هیچ کس رحم نمی کنه قصد داره با سو استفاده از احساسات مردم شماره حسابی اعلام و از مرده ها هم سو استفاده کنه".

تجزیه طلبان در حالی برنامه خنده بازار صدا و سیمای جمهوری اسلامی را که عملی کاملا ناصواب است پیراهن عثمان کرده اند که هم مسلکانشان از اولین ساعات زلزله تا به امروز در شبکه های تلویزیونی در بادکوبه و آنکارا مشغول پخش برنامه های رقص و آواز بودند.

به یاد داریم که در زلزله ارجیش و وان ، ایرانیان سریعتر و حتی با مسئولیت تر از شهروندان ترکیه به یاری آسیب دیدگان شتافتند . آیا غارت اتومبیل های حاوی کمک ها به زلزله زدگان وان توسط ترک ها را از یاد برده اید ؟ آیا نتیجه گزارش نظر سنجی یک موسسه معتبر افکار سنجی اروپایی در مورد زلزله ارجیش و وان را مشاهده فرمودید که سایر شهروندان نژاد پرست ترک در سایر شهرها مثل استانبول چگونه به سرنوشت کردها در گوشه ی دیگر کشورشان بی اهمیت بودند ؟ و دریغ از یک لیر کمک.

آیا مجری های خوش آب و رنگ بادکوبه ای و آنکارایی حتی برای لحظه ای هم که شده به احترام خون زنان و کودکان سرزمین ما دست از مطرب نوازی برداشتند.

متاسفانه عوامل حکومتی همسایگانی که پس از جدایی از ایران بزرگ، خود را بی ریشه و هویت یافتند ، خود تاریخ ساخته و دوست دشمنان این ملک و ملت بوده و دایه مهربان تر از مادرند و خود را در ظاهر کشوری آزاد ! و مدافع حقوق بشر می نامند اما کافیست سری به زندان های مخوف دولت باکو بزنید تا صدای ضجه ها و شکنجه های شیعیان ، آزادی خواهان ، منتقدان و روزنامه نگاران بی پناه را بشنوید یا از سویی دیگر اگر باور ندارید سری به دفاتر مدافع حقوق رسانه ها بزنید تا لیست 70 نفره از روزنامه نگاران منتقد زندانی در ترکیه را که بزرگترین زندان روزنامه نگاران در خاورمیانه است را دریافت کنید.

حال عوامل وابسته و دست چندم این کشورها در رسانه هایشان به زعم خود می خواهند برای مردم و مسئولین ایرانی درس مسئولیت پذیری و انسان دوستی بدهند.

اما ایرانیان باهوشترین انسان های کره زمین هستند و سره را از ناسره به خوبی تشخیص می دهند و با دارا بودن ظرفیت های بالایی از تخصص و مهارت توام با تعهد و بدون نیاز به دشمنان ملک و ملت ، بر بسیاری از مشکلات و ضعف ها فایق خواهند آمد و روستا ها و شهرهای سرسبز ترین و زیباترین منطقه از ایران عزیزمان را زیباتر از گذشته خواهند ساخت.

25/5/1391

جمعی از دانشجویان دانشگاه تبریز

تازه ترین گزارش تصویری از زلزله زدگان آذربایجان شرقی

$
0
0

 

 

«... کِی بود مانند دیدن» 

 گزارش تصویری «مهدی تمیزی» عکاس و کارتونیست اصفهانی از مناطق زلزله زده در آذربایجان عزیز 

 

 

  

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Article 17

$
0
0


گزارش اکتشاف و نقشه برداری غارهای خوش آب و غار چاه کبوتر

طی خبری مبنی بر اینکه دهانه غار ناشناخته ای توسط آقای حمزه قنبری کشف که در منطقه دشت مارمولکی واقع در ( منطقه چم خوش آب) بود  برآن شدیم  این اکتشاف را انجام داده تا ابعاد جدیدی از این غار را پیدا کنیم. بعد از تحقیقات در مورد آب و هوای منطقه و شرایط مساعد تصمیم قطعی شد طبق هماهنگی آقای حاجی هاشمی قرار ساعت پنج بامداد میدان آزادی (دروازه شیراز) بود .  ساعت 15/5 حرکت آغاز شد به سمت سه راه سیمین خانم زارعی به ماملحق شدند ساعت 30/5 از اصفهان  به سمت کوهرنگ حرکت کردیم .

سرپرست : مهرداد حاجی هاشمی

مسئول فنی: احمد ریاحی

راهنما : آقای حمزه قنبری

گزارش نویس: پگاه فرجیان

زمان : 6/5/91

اعضا : مهرداد حاجی هاشمی،  محمد منصوری احمد رضا ریاحی , سمیرا زارعی، پگاه فرجیان و حمزه قنبری

مکان وموقعیت جغرافیایی: ایران، استان چهار محال و بختیاری،شهرستان کوهرنگ، چلگرد، منطقه چم خوش آب، دشت مارمولکی

نام غار1: غار خوش آب 

نام محلی یا نام های دیگر غار: غار حنیفه

ارتفاع از سطح دریا: 2524

ویژگی های خاص درون غار: وجود سنگهای کنگلو مرا که توسط فشار آب انحلال پیدا کرده بودند، وجود گل در مسیر های انتهایی غار، احتمال سیلاب درون غار، حوضچه آب زیر زمینی که باید در آن غواصی کرد

کشفیات: تکه هایی از سفال، حجم زیادی از زباله هایی که توسط آب رودخانه به داخل غار می آید

رسوبات فیزیکی: گل، ماسه، ماسه سنگ

رسوبات شیمیایی:  به ندرت دراپری ها ، فلا استون ها و حوضچه های کوچک ریم استون دیده می شد.

حیات در غار: خفاش، پشه، قارچ

ارتباط فرهنگی(شایعات): گفته شده گوسفندی به داخل غار رفته و دیگر بر نگشته!! ، این غار انتها نداره!!

نام غار 2: غار چاه کبوتر

ارتفاع از سطح دریا: 2550

وسایل مورد نیاز : وسایل شخصی غارنوردی، ست SRT ، کارابین پیچ، کارابین ساده،  طناب استاتیک 4 حلقه  ، طناب انفرادی، تسمه اسلینگ120 و 80، وسایل نقشه برداری غار، کیت کمکهای اولیه، آچار، ابزار کمکی برای امداد احتمالی، پروتکت، صفحه پلاک، ابزار ریگینگ و.........

طی خبری مبنی بر اینکه دهانه غار ناشناخته ای توسط آقای حمزه قنبری کشف که در منطقه دشت مارمولکی واقع در ( منطقه چم خوش آب) بود  برآن شدیم  این اکتشاف را انجام داده تا ابعاد جدیدی از این غار را پیدا کنیم. بعد از تحقیقات در مورد آب و هوای منطقه و شرایط مساعد تصمیم قطعی شد طبق هماهنگی آقای حاجی هاشمی قرار ساعت پنج بامداد میدان آزادی (دروازه شیراز) بود .  ساعت 15/5 حرکت آغاز شد به سمت سه راه سیمین خانم زارعی به ماملحق شدند ساعت 30/5 از اصفهان  به سمت کوهرنگ حرکت کردیم .

آقای قنبری در ابتدای اتوبان ذوب آهن اول ورودی جاده درچه به ما ملحق شدند ایشان راهنمای غار و از اولین اکتشاف کنندگان غار بودند و مسیر حرکت را می دانستند در راه بچه ها از برنامه هایی که دراین مدت رفته بودند صحبت کردند ساعت 45/6 شهرکرد را به سمت کوهرنگ ترک کردیم، فیل آباد,  سورشجان , بابا حیدر، کوهرنگ، چلگرد از منطقه هایی بودند که از آنها گذر کردیم نرسیده به روستای شیخ علی خان به دوارهی میرسیم که سمت چپ به منطقه چم خوش آب رفتیم به رودخانه که رسیدیم صبحانه را آنجا خوردیم از پلی که بر روی رود خانه بود گذشتیم . ما در کوهپایه زردکوه بختیاری از رشته کوههای زاگرس بودیم . شش کیلو متر در جاده خاکی حرکت کردیم اینجا دشت مارمولکی است ، فرعی اول را به سمت راست رفتیم بعد از پیمایش 200 متر با ماشین به رودخانه ایی فصلی رسیدیم که دهانه غار در کف رودخانه بود و در هنگام بارندگی تمام آب منطقه وارد این غار می شود با چند نفر محلی آشنا شدیم در راه خانه های عشایری و دامهایشان به وفور مشاهده می شد.خوشبختانه این غار از غارهایی بود که اتومبیل تا پای دهانه هم می رفت دو غار در آن منطقه به نام های خوش آب و غار چاه کبوتر وجود داشت .

سرپرست تیم، بچه هارا به دو گروه تقسیم کرد  تیم نقشه برداری و تیم اکتشاف .افراد تیم نقشه برداری خانم زارعی و خانم فرجیان  و افراد تیم اکتشاف آقای حاجی هاشمی، آقای منصوری ، آقای ریاحی و آقای قنبری بودند.

تیم اکتشاف از غار خوش آب کار خود را آغاز کرده و مسیر سمت راست غار را ادامه می دهند و ماهم شروع به نقشه برداری کردیم در مسیرمان به 3 چاهک برخورد کردیم بعد از اتمام مسیر سمت راست در انتهای غار حوضچه آبی وجود داشت که احتمال غواصی در آن می رود که جز برنامه بعدی ما شد.

تیم اکتشاف تصمیم میگیرند از غار خارج شده و غار چاه کبوتر که دهانه آن چاهی است را شروع به رول کوبی و پیمایش کنند، در همین حین آقای ریاحی به تیم نقشه برداری ملحق شدند. تیم اکتشاف در مسیر برگشت خود به دهلیز جدیدی در سمت چپ و سقف غار برخورد کرده که آقای حاجی هاشمی برای شناسایی اولیه وارد آن شده و بعد از اینکه حدود پنجاه متر آن را پیشروی میکنند به دهانه برگشته تصمیم میگیرند به غار چاه کبوتر رفته و اکتشاف آن را تمام کنند و دوباره وارد غار خوش آب شده و مسیر جدید را شناسایی کنند.

غار چاه کبوتر چاهی به ژرفای حدود 12 متر بیشتر نبود که کارگاه آن را توسط سنگ محکمی بلوک کردند و وارد آن شدند. تیم اکتشاف به غار خوش آب برگشته و مسیر جدید را که در اوایل غار وجود داشت ادامه می دهند و ما هم که نقشه برداری دهلیز سمت راست را تمام کرده بودیم  شروع به نقشه برداری از  مسیر جدید کردیم .

در پیش رو دو حوضچه آب بود که چاهکی 3-4 متری در بالای آنها وجود داشت و بچه ها با طناب انفرادی و بلوک های سنگی محکم  ایمنی کار را بالا بردند تیم اکتشاف به چاهی حدود 35 متری برخورد میکنند که در روبروی آن دهلیز فرعی دیگری قرار دارد که باید تراوس شود ولی بچه ها اول مسیر پایین را فرود میروند، در پایین چاه گل باتلاق مانندی وجود داشت که حرکت را سخت میکرد و در هر گامی که برداشته می شد چکمه ها از پا در می آمدند و گل زیادی به پاها می چسبید که کار را کند تر می کرد.

 تیم اکتشاف در پایین چاه به جستجو می پردازند که آقای حاجی هاشمی مسیری جدید که گل آن را بسته بود و فقط به اندازه سر انسان باز بود  پیدا میکند چون گل آنجا نرم و شل است مسیری به اندازه رد شدن باز میکنند و به چاهکی حدود5متری      می رسند که  به علت کم بودن زمان، اکتشاف ناقص می ماند و ادامه کار به برنامه بعدی موکول میشود همچنین نقشه کشی آن هم تا نقطه 14 به طول تقریبی  220 متر بیشتر ادامه پیدا نکرد.

نکته مهم : لازم به ذکر است برای پیمایش این غار اولین چیز، کنترل آب و هوا بوده چون غار در دره ایی بود که آب رودخانه فصلی و باران درآن فرومیرود و اگر هوا کمی خراب شود سیلاب وحشتناکی داخل غار شده  و بسیار خطر ناک است !!

مشخصات فنی غار، تعداد چاه ها، چاهکها ،رول ها، کارابین ها، متراژ طناب ها، نقشه کامل غار، پژوهش زمین شناسی غار و ........ در برنامه های بعدی که اکتشاف غار تمام می شود در اختیار دوستان گذاشته خواهد شد. 

ساعت پنج ناهار را در سرچشمه اصلی کوهرنگ که منظره ایی بسیار عالی با آبشار بسیار قوی داشت خوردیم ساعت 30/5 هم از آبشار را به سمت رودخانه آمدیم و وسایل غار و طناب هایی که در غار گلی شده بودند را همان جایی که صبحانه خوردیم شستیم و ساعت 9 شب به اصفهان رسیدیم .

 

به گفته مهرداد حاجی هاشمی منطقه چهارمحال و بختیاری و زردکوه به خاطر پدیده ها و ناهمواری های زمین شناسی ، آثار کارستیکی(کارن) فراوان و همچنین میزان بارندگی بسیار زیاد همراه با یخچالهای طبیعی از نظر غارشناسی وکارست بسیار جالب است و توانایی داشتن غار هایی با ژرفای بیش از 1000متر را داشته و باید بیش از قبل به آن اهمیت داد.

 سپاسگزاری: بدین وسیله از آقایان حمزه قنبری ، صادق قنبری و  همچنین از عشایر منطقه خوش آب به خاطر مهمان نوازی گرمشان سپاس گزاری می کنیم.

و چه زیبا نقش و نگاری بر زمین می ماند و زمین نهان می کند این نقش و نگار را

عکس ها: مهرداد حاجی هاشمی، محمد منصوری، حمزه قنبری

 

یادداشتی از خسرو سیف

$
0
0


شادی ملت به تلخی گرایید !

درود بر ورزشکاران دلیر و افتخار آفرینی که نام ایران را به جهانیان که در روزگار دیرین خاطرات خوبی از این سر زمین داشتند شناساندند. ملت ایران علی‌رغم محصور بودن در گرفتاری‌های اقتصادی و اجتماعی، مسابقات جهانی المپیک رابه ویژه مسابقات فرزندان نیاخاک شان را با علاقه دنبال می کردند و شما با موفقیت دراین مسابقات که دراثر کوشش و عشق به سرفرازی سرزمین مان بوجود آمد،موفق شدیدنام میهن را با مدال های رنگین خود در جهان پرآوازه سازیدو دلهای هم میهنان خویش را شاد نماید.شما نشان دادید که ایرانی می تواند سر آمد جهانیان باشداگر ایمان به ایرانی بودن خویش داشته باشد. اما افسوس این شادکامی دیر ی نپایید که با رخداد زلزله دهشتناک آذربایجان شادی اش در کام همه ایرانیان به تلخی گرایید.زلزله این قهر طبیعی ،در شمال غربی ایران بخشی از کشور ما را با خاک یکسان نمود و هم میهنان آذربایجانی،این مهد دلیران و سلحشوران ایران زمین را با مصیبتی بس گران مواجه ساخت و سر تا سر میهن با این فاجعه لباس سوگ به تن نموده و غمی جانکاه بر اندیشه های ایرانیان چیره گشت.


ما هنوز زلزله بم در سال‌های گذشته که این شهر تاریخی را با خاک یکسان نمود و عده زیادی از مردم آن دیار را از ما گرفت فراموش نکرده ایم و اساسا چگونه می توان فراموش نمود آن هنگام که دیگر زمزمه ی دلنشین زنده یاد ایرج بسطامی را نمی توان به گوش و جان شنید؟چگونه می توان مویه‌های مادران فرزند از دست داده را که بر ویرانه‌های کاشانه خویش سوگ نامه فراغ عزیزانش را می خواند به فراموشی سپرد؟چگونه می توان اشکهای خاک آلوده کودکان پا برهنه این ویرانی را دید و دچار فراموشی تاریخی شد؟بی گمان مصیبت های وارده در چنین حوادثی چنان سهمگین است که سالها در گوشه ای از خاطرات همه ما ایرانیان جا خوش خواهد نمود.همانگونه که زلزله های بوئین زهرا، طبس، رودبار و بم هنوز از خاطره ها محو نشده.

زلزله آذربایجان در حالی روی می دهد که خرابی‌های زلزله بم به دلیل بی توجهی مسئولین هنوز پس از سال‌ها باز سازی آن پایان نیافته ولی آوازه ساخت و ساز و آبادانی بسیار بلند اما در عمل هیچ دردی از مردم آسیب دیده درمان نشده است و این نگرانی درباره زلزله آذربایجان نیز وجود خواهد داشت که با همه شعارهای مطرح شده درباره بازسازی زود هنگام این ویرانی ها باز مردم حادثه دیده دچار کاستی های زندگی روزمره و برخوردار نبودن از سقف و کاشانه مناسب برای ادامه زندگی خویش باشند.

امروز زلزله یک پدیده طبیعی است ولی خسارات و ضایعات بوجود آمده آن طبیعی نبوده بلکه مسئولیت آن با دولت است. چرا در کشوری با این همه امکانات و ثروت  باید مردمان روستایی ما به عنوان زحمتکش ترین شهروندان این کشور که بخش بزرگی از تولید و اقتصاد بر شانه های آنان سنگینی می کند همچنان در خانه های خشت و گلی ابتدایی سکونت داشته باشند؟

ما در حزب ملت ایران ضمن ابراز همدردی و تسلیت به بازماندگان این رویداد تلخ وغم انگیز صبوری و دل آرامی برای هم میهنان آذربایجانی را آرزو مندیم.                               

 

خسرو سیف

تهران 28 امرداد 1391

 


دستور زبان فارسی در اینترنت

$
0
0


پایگاه "دستور زبان فارسی" در اینترنت راه اندازی شد

پایگاه تخصصی دستور زبان فارسی به کوشش دکتر نوید فاضل از این پس در اینترنت در دسترس دوستداران زبان فارسی و پژوهشگران است.

در تارنمای «دستور زبان پارسی» که به سه زبان فارسی، انگلیسی و آلمانی در نشانی  http://www.dastur.info در دسترس است، مطالب در این سرفصل‌ها دسته بندی شده‌اند: نگاهی بر پایه‌هایِ واج‌شناسی، واژه‌شناسی، اسم و بندِ اسمی، صفت و بندِ صفتی، پردازه و بندِ پردازه، شماره، ضمیر، ادات و بندِ اداتی، هم‌بستگی و هم‌نشانیِ زنجیره‌ای، نشان و نشان‌بخشی، برنهشت و بندِ برنهشتی، بن‌هایِ فعل، فعل و بندِ فعلی، روی‌کردهایِ بندِ فعلی، جمله و اندام‌هایش، میانجی، هم‌بستگیِ بندهایِ جمله‌ای، وابستگیِ بندهایِ جمله‌ای، پیش‌وند و پیراوند، پس‌وند، واژه‌نامه، سیاهه عنصرهایِ زبانی، دفترنامه، و  جدولِ بن‌هایِ فعل در زبانِ پارسی .

در این تارنما که حاصلِ چندین سال کار و پژوهش‌ دکتر نوید فاضل است، او کوشیده تا یک دستور  ویژه زبان فارسی ارائه کند که الگوبرداری شده از دستور زبان‌های دیگر نباشد. وی برای رسیدن به این هدف کوشیده است تا با بهره‌گیری از آگاهی‌های گسترده‌اش در زمینه رایانه، سازگاری بیشتری بین زبان فارسی و زبان رایانه فراهم آورد.


نوید فاضل درباره انگیزه اش از انجام این طرح پژوهشی به  "دویچه وله فارسی" گفته است: «هرچه با جنبه‌های بین‌المللی زبان بیش‌تر برخورد می‌کند، متوجه می‌شود که ما زبان‌شناسی‌مان و دستورزبان‌مان بیش‌تر به گونه‌ا‌ی کپی‌برداری از زبان عربی است که با زبان ما هم‌ریشه نیست. برای همین ما همیشه از دیدگاه بررسی علمی زبان فارسی کاستی‌هایی داشته‌ایم. من هنوز جای خالی آن را در مجامع علمی زبان‌شناسی ایران می‌بینم و به نظر من رسید که شاید بهتر باشد، دست‌به‌کار شوم  و زبان‌شناسی، آوا‌شناسی و دستور زبان فارسی را بر اساس معیارهای بین‌المللی و با توجه به زبان‌های هم‌خانواده و خویشاوند مانند سانسکریت و هندی، یونانی و زبان‌های اروپایی بررسی کنم. به نظر من، ما فرهنگ غنی‌ای داریم که هنوز باید روی پایه‌هایش کار شود و سنگ بنای این فرهنگ، زبان و سنگ بنای زبان هم آوا‌شناسی و دستور زبان است.»

وی درباره اهمیت سازگار کردن دستور زبان فارسی با زبان رایانه گفت: «یکی از مسائلی که ما با آن در کامپیوتر برخورد داریم، فهمیدن و جواب‌دادن به زبان‌های انسانی‌ست. رشته‌ای که به آنNatural language processing می‌گویند. در این روش شما با کامپیوتر صحبت می‌کنید و کامپیوتر متوجه منظور شما می‌شود و با همان زبان به شما پاسخ می‌دهد. روی این رشته در زبان فارسی کم کار شده و بیش‌تر پژوهش‌ها در زبان‌های انگلیسی، فرانسوی و آلمانی صورت گرفته است. می‌دانم که دانشگاه دبی در این زمینه ‌در زبان فارسی کار می‌کند. اما آن هم هنوز به جایی نرسیده است. به خاطر این که ما هنوز یک دستور زبان جامع نداریم که بتوانیم پایه این کار قرار دهیم و به کامپیوتر زبان فارسی را بفهمانیم. در هرحال فکر می‌کنم این زیربنایی باشد تا زبان فارسی در رده زبان‌های پیشرفته‌ دنیا قرار گیرد.»

دکتر فاضل در انجام این پژوهش از راهنمایی دکتر جعفرِ شهیدی، دکتر خسروِ فرشیدورد، دکتر حسنِ انوری، دکتر حسنِ احمدیِ گیوی و دکتر مهدیِ ماحوزی، خانمِ کُنی بابرُف (پژوهش‌هایِ فارسی، دانشگاهِ تکزاس،ِ آوستین، ایالاتِ متّحده‌یِ آمریکا)، دکتر دسموند دورکین- مایستر ارنست (دانش‌سرایِ علومِ انسانیِ برلین - براندِن‌بورگ، برلین، آلمان)، و دکتر جلیلِ دوستخواه (کانونِ پژوهش‌هایِ ایران‌شناختی، تاونزویل، استرالیا) نیز بهره برده است.

دکتر نوید فاضل، در سال ۱۳۴۷ خورشیدی در ایران دیده به گیتی گشود. وی تحصیلاتش در رشته‌ پزشکی را در ایران آغاز کرد و در آلمان به پایان رساند و دانش‌آموخته‌ رشته‌های ریاضیات و دانش رایانه نیز هست. دکتر فاضل یکی از پنج سرپرست «کانون پزشکان و دندان‌پزشکان ایرانی مقیم آلمان» بود و همچنین سرپرست شاخه‌ آلمان «انجمن پژوهشگران ایران» است و افزون بر مدیریت تکنولوژی کیفی در شرکت دویچه تله‌کام آلمان (بزرگ‌ترین شرکت مخابراتی در آلمان و اروپا)، به پژوهش ‌در زمینه‌ گسترش ظرفیت‌های موجود در زبان فارسی نیز مشغول است.

دوستداران زبان فارسی و پژوهشگران می‌توانند دیدگاه‌ها، تصحیح‌ها و آگاهی‌هایِ خود را برای پربارتر شدن تارنمای دستور زبان فارسی به نشانیِ info@dastur.info بفرستند.

گزارش کمک رسانی به زلزله زدگان

$
0
0


گزارش عملکرد سازمان‌های مردم نهاد در مناطق زلزله زده

گزارش: حسین زندی       عکس ها : محمدرضا سمندر

با ورود اولین کاروان کمک‌های غیر نقدی ارسالی از سوی نهادهای مدنی استان های تهران، همدان، مرکزی، البرز و زنجان به منطقه، صبح روز جمعه کمپین امدادی سازمان‌های مردم نهاد در بخش ورزقان تشکیل و آغاز به کار کرد. این کمپین با امکاناتی نظیر انبار، تیم پزشکی و روانپزشکی، با کمک های غیر نقدی مانند مواد غذایی، بهداشتی و دارویی اقدام به امداد رسانی کرد .همکاری این کمپین با سازمان‌های غیر دولتی استان‌های آذربایجان شرقی و اردبیل در زمینه عمرانی از جمله نصب توالت‌های صحرایی، تهیه تانکر آب و ... ادامه دارد. نهادهای مدنی استان های یزد، کرمانشاه و اصفهان روز شنبه و یکشنبه به این کمپین پیوستند و روان‌‌شناسان و روان­پزشکان همراه این گروه هم اکنون در روستاها مشغول ارائه خدمات هستند.

اقدام بعدی این کمپین ایجاد ستاد بازسازی غیردولتی خواهد بود. تلاش‌های اولیه در این زمینه صورت گرفته است و نخستین نشست این گروه هفته آینده در تهران برگزار خواهد شد.

بابک مغازه ای دبیر انجمن ایرانشناسی کهن دژ و مسئول هماهنگی کمپین، از همۀ انجمن ها، گروه ها، افراد متخصص و علاقمند در زمینه های زمین شناسی، نقشه برداری، عمران و معماری درخواست کرد برای بازسازی منطقه به این کمپین بپیوندند.

مغازه‌ای همچنین نیاز عمدۀ مردم را کمک های نقدی خواند و مهم‌ترین مساله را آرامش روانی آسیب دیدگان و بازسازی منطقه عنوان کرد و از مردم درخواست کرد به جای کمک های غیر نقدی و حضور در منطقه کمک های نقدی خود را به حساب های اعلام شده توسط سازمان های مردم نهاد واریز کنند. وی همچنین از روان‌شناسان خواست برای تقویت روحیه زلزله‌زدگان با هماهنگی به منطقه اعزام شوند.

         

        

        

        

        

        

                          

                          

                          

پیام تسلیت سازمان های مردم نهاد

$
0
0


پیام تسلیت گروهی از سازمان‌های مردم نهاد ایران به مردم آذربایجان شرقی

به نام او که سرچشمه مهر و نیکی است

بازهم دل این کره خاکی لرزید و لرزشش این بار تاج سبز شیر خفته آسیایی را فرو ریزاند. این بار بی‌مهری زمین، دامان سرزمین دلیرمردان و شیرزنان آذری را گرفت و سرتاسر ایران زمین را غرق در سوگ و اندوه کرد. این فاجعه بس دردناک و اندوهناک بود و زخمی عمیق بر جان و روان و پیکر ایرانیان گذاشت.

قرعه بی‌مهری طبیعت که این بار به نام آذرآبادگان رقم خورد، ایرانی را در اندوه و ماتم فرو برد و رخت عزا بر تن میلیون ها ایرانی در سرتاسر پهنه گیتی کرد.

انتشار خبر زمین لرزه در شمال غرب کشور و از دست دادن صدها تن از پاک‌ترین فرزندان ایران همان‌گونه که چشمه‌های اشک را در این سرزمین جوشاند سبب غلیان چشمه‌های مهر و نوع‌دوستی و نیک سرشتی ملت ایران شد و به واقع همین امر تلخی حادثه را تاب تحمل داد.

امید است این حرکت مردمی که به این گستردگی بی‌سابقه بوده است تا رسیدن به بازسازی کامل مناطق آسیب‌دیده ادامه یابد و پس از آن نیز به صورت نهادی همیشگی باقی بماند تا شاید به بازسازی کامل مناطق دیگر آسیب دیده از زمین‌لرزه در ایران بیانجامد.

ما بخشی از سازمان های مردم نهاد ایران، ضمن ابراز همدردی با هم‌میهنان فاجعه دیده آذربایجان شرقی، از صمیم قلب این حادثه دردناک را که منجر به کشته و زخمی شدن هزاران تن از ایرانیان گردید، به آنان تسلیت و دل‌آرامی گفته و از درگاه یگانه هستی‌آفرین، شادی روان از دست‌رفتگان و شکیبایی و تندرستی بازماندگان را خواهانیم.

سازمان‌های مردم نهاد امضا کننده این بیانیه، در برابر عطوفت، مهر و نوع‌دوستی مردم نیک‌سرشت ایران زمین سر تعظیم فرودآورده و اعلام می‌دارند ضمن تشکیل استقرارگاه‌هایی در مناطق آسیب دیده، پذیرای یاری‌رسانی هم‌میهنان هستند تا بتوانند به سهم خویش پاسخگوی اعتماد آنان باشند.

سازمان‌های امضا کننده (بدون ترتیب):

1-     کانون بارگاه مهر (اصفهان)

2-     انجمن ایران شناسی کهن دژ (همدان)

3-     خانه فرهنگ جاودان (فارس)

4-     انجمن چارسوق کویر اردکان (یزد)

5-     انجمن دوستداران حافظ (شیراز، فارس)

6-     انجمن دوستداران میراث فرهنگی یادگار یزد (یزد)

7-     انجمن یاوران یادگارهای فرهنگی میبد (میبد، یزد)

8-     انجمن دوستداران حاقظ - شعبه مشهد (خراسان رضوی)

9-     جمعیت سپندارمدان (تهران)

10-  موسسه دوستداران میراث فرهنگی سپندارمد (تهران)

11-  انجمن پاسداشت مفاخر ایران (تهران)

12-  بنیاد فردوسی (تهران)

13-  انجمن دوستداران میراث فرهنگی افراز (تهران)

14-  انجمن دوستداران یادمان‌ها (قزوین)

15-  انجمن مثنوی پژوهان ایران (اصفهان)

16-  کانون گسترش فرهنگ ایران بزرگ (اصفهان)

17-  انجمن افراز (تهران)

18-  بنیاد یادمان‌های طبیعی و تاریخی (تهران)

19-  انجمن توفا (شوشتر، خوزستان)

20-  انجمن اهورامنش (مرودشت، فارس)

21-  انجمن هم‌اندیشان جوان کازرون (کازرون، فارس)

22-  خانه ایرانشناسی و گردشگری عصر باستان (شیراز، فارس)

23-  موسسه پرتو گردشگری (تهران)

24-  جمعیت پرتو جوان پرتو جوان پارس (شیراز، فارس)

25-  انجمن پنج شنبه ها با حافظ (شیراز، فارس)

26-  انجن دوستداران میراث فرهنگی جهرم (جهرم، فارس)

27-  انجمن دوستداران میراث فرهنگی مرودشت (مرودشت، فارس)

28-  انجمن میراث هزار (کرمان)

29-  موسسه حامیان فرهنگی راین(راین، کرمان)

30-  انجمن ایلام‌شناسی ایران (تهران)

31-  انجمن دوستداران میراث فرهنگی تاریانا (خوزستان)

32-  انجمن دوستداران میراث فرهنگی و تاریخ استهبان (استهبان، فارس)

33-  گروه سرو کوهی (استهبان، فارس)

34-  انجمن فرزندان پارسه (شیراز، فارس)

35-  جمعیت زنان مبارزه با آلودگی محیط زیست – شعبه فارس

36-  موسسه سیراف پارس (سیراف، بوشهر)

37-  کمیته پیگیری خانه‌های تاریخی تهران (تهران)

38-  موسسه تحقیقات چاقی آرین (مشهد، خراسان رضوی)

39-  موسسه مردم نهاد پردازشگران برنا (شیراز، فارس)

40-  کانون پاسارگاد (گرگان، گلستان)

41-  انجمن تمدن نوین گلستان (گنبد کاووس، گلستان)

42-  انجمن جوانان سپید پارس (بابل، مازندران)

43-  کانون مطالعات قوام الدین شیرازی (شیراز، فارس)

44-  انجمن سیب کال (شیراز، فارس)

45-  پایگاه پژوهشی هخامنشیان (تهران)

46-  جوانان عودلاجان ما (تهران)

47-  انجمن آیاپیر (ایذه، خوزستان)

48-  انجمن دوستی ایران و تاجیکستان

49-  مجمع هماهنگی و حمایتی تشکل‌های کشاورزی کشور

50-  انجمن بوم و آفتاب (اهواز، خورستان)

51-  انجمن دوستداران میراث فرهنگی آبادان (آبادان، خوزستان)

52-  انجمن دوستداران میراث فرهنگی بهبهان (بهبهان، خوزستان)

 

کتاب شناخت: چهره‌ها

$
0
0


به مناسبت انتشار کتاب « چهره‌ها » اثر سحر وحدتی حسینیان

یادی از چهره‌های هنر آذربایجان

ایران‌نامه- شاهین سپنتا: کتاب « چهره‌ها» نوشته سحر وحدتی حسینیان از سوی انتشارات اختر تبریز در 224 صفحه مصور منتشر شد.  نویسنده جوان و خوش ذوق آذری این کتاب کوشیده است تا نگاهی به زندگی برخی از هنرمندان ایرانی آذری در عرصه های نگارگری، خوش‌نویسی، تذهیب، طراحی قالی و ... داشته باشد و در انجام این کار به منابع دست اول مراجعه نموده و یا گفتگوهایی با خود هنرمندان یا فرزندان و هنرجویانشان داشته است.

فصل نخست کتاب «چهره‌ها» مروری بر زندگی برخی از هنرمندان آذری در دوره‌های مختلف تاریخی دارد و به شرح خدمات و تلاش‌های آنها در عرصه هنر پرداخته است.

در این فصل از هنرمندان نامداری چون مبارکشاه تبریزی (خوش‌نویس)، شهاب الدین عبدالله صیرفی تبریزی (خوش‌نویس)، میرحیدر تبریزی (خوش‌نویس)، آقامیر گلستان تبریزی (نگارگر)، ابراهیم آقامیرزا (نگارگر)، آقامیرک تبریزی (نگارگر)،  میرعلی تبریزی (خوش‌نویس)، میرعبدالله تبریزی (خوش‌نویس)، میرزاجعفر تبریزی (خوش‌نویس)، مولانااظهر تبریزی (خوش‌نویس)، عبدالرحمان خوارزمی (خوش‌نویس)، عبدالرحیم خوارزمی (خوش‌نویس)، عبدالکریم خوارزمی (خوش‌نویس)، محمدحسین تبریزی (خوش‌نویس)، علاءالدین‌محمد حافظ تبریزی (خوش‌نویس)، محمدرضا تبریزی (خوش‌نویس)، علیرضا عباسی (خوش‌نویس) ، بدیع‌الزمان تبریزی (شاعر)، عبدالباقی دانشمند تبریزی (شاعر و خوش‌نویس)، میرحسین سهوی تبریزی (شاعر)، علی تبریزی (شاعر)، سلطان محمد (نگارگر و طراح فرش)، میرزین‌العابدین تبریزی (تذهیب کار)، میرسیدعلی مصور تبریزی (نگارگر)، حسن بغدادی مذهب (تذهیب‌‌کار) شاهقلی نقاش (نگارگر)، صادق‌بیک افشار تبریزی (نگارگر، خوش‌نویس و شاعر) یاد شده است.

در بخش دوم کتاب چهره‌ها، نویسنده، به زندگی شماری از هنرمندان معاصر آذربایجان نگاهی داشته است و به ویژگی‌های ممتاز هنر آنها پرداخته است.

در این فصل، فرازهایی از زندگی هنرمندان معاصر آذری همچون حسین میرمصور ارژنگی (نگارگر)، عباس رسام ارژنگی (نگارگر و شاعر)، علی اکبر یاسمی (نگارگر و طراح قالی)، مرتضی صادق نخجوانی (نگارگر)، محمد حسن بِهتونی (مجسمه‌ساز)،  محمد علی فرش فروش قرآباغ (طراح قالی)، محمد خوبانفر (ابداع‌کننده و بافنده قالی‌های حجمی)، علی کوهپایه حقی (تذهیب‌کار و طراح قالی)، حسن تقی زاده کرمان (خوش‌نویس)،  رحیم چرخی (طراح قالی)، جهانپری معصومی (نگارگر، خوش‌نویس و تذهیب‌کار) بازگو شده است.

بخش سوم کتاب چهره‌ها، آلبومی زیباست که با تصاویری نفیس از آثار برجسته شماری ازهنرمندان آذری که شرح زندگی آنها در کتاب آمده، زینت یافته است. در این فصل،  تصاویر رنگی تابلوهای نقاشی آبرنگ، رنگ و روغن، و مینیاتور و همچنین تصاویری از تندیس، قالی، تذهیب، خوش‌نویسی، میناکاری روی طلا، اثر هنرمندان ایرانی آذری برای آشنایی بیشتر خواننده ارائه شده است.

افزون بر پرداختن به تاریخچه رشته‌های مختلف هنری و شرح زندگی هنرمندان نامدار آذری، آنچه که باعث شده تا خواندن این کتاب برای خوانندگان ایرانی دلپذیرتر شود، آشنایی بیشتر خواننده با عشق سرشار هنرمندان آذری به ایران و تلاش‌های پیوسته آنها برای سرفرازی ایران است. 

یکی از این جلوه‌های زیبا، جایگاه بلند هنرمندان نگارگر و یا خوش‌نویس آذری در اعتلای هنر قالیبافی، هنر نگارگری ایرانی و همچنین هنر خوشنوسی و خط فارسی  است که زینت بخش بسیاری از موزه‌ها، بناهای تاریخی و کتاب‌های خطی برجای مانده از دوره های مختلف تاریخی است.

آنچنان که از مستندات ارائه شده در کتاب چهره‌ها برمی آید، بر خلاف تبلیغات هدفدار بیگانگان، هنرمندان معاصر آذری ایرانی به تاریخ ایران باستان و ایران معاصر و نمادها و مظاهر آن به شدت علاقه‌مند بوده و هستند و عشق خود به فرهنگ و تمدن ایران را در آثار هنری خود بارها به نمایش گذاشته اند.

برای نمونه، حسین میرمصور ارژنگی، هنرمند نامدار آذری، نقاشی‌هایی برای طرح قالی ارائه کرد که سهم مهمی در شهرت قالی ایران در دوران معاصر داشت. یکی از شاهکارهای او در این زمینه، قالی معروف به "چهارفصل" است که در آن سیری از تاریخ ایران به نمایش گذاشته شده است. در این قالی که اکنون در موزه بروکسل نگهداری می شود، بر روی ترنج وسط قالی عکس داریوش هخامنشی نقش بسته است و جلوه‌هایی از تاریخ ایران را با نمادهای چهارگانه آثار تاریخی همچون تخت جمشید، کاخ تیسفون، گنبد سلطانیه و مسجد کبود به نمایش گذاشته است است.

میر مصور ارژنگی مجسمه‌ها و پرتره‌هایی نیز از ادیب نیشابوری، فردوسی، خاقانی، امیرکبیر،  و تابلوهایی از نادر، رضاشاه، شاه عباس، رستم و سهراب و شاپور بزرگ را از خود به یادگار گذاشت.

درباره انگیزه میر مصور ارژنگی از کشیدن تابلوی شاپور یکم در حالی که والریانوس امپراتور روم جلوی او زانو زده در کتاب چهره‌ها می‌خوانیم:

 « یکبار در مجلسی، یکی از بزرگمردان یونانی که در ایران بودند و هنر استاد را می‌ستودند، به ایشان گفت: استاد می توانند موقعی که خانواده دارا ایرانی در دستان اسکندر مقدونی اسیر بودند را بکشند؟ استاد ناراحت شد ولی با وقار گفت: چگونه؟ گفت: هرجور که بخواهید و من هرچه پول بخواهید می دهم. استاد سری تکان داد و پس از دقایقی مجلس را در حالی که به فکر تلافی بود، چون خیانت به میهن را ننگ می دانست، به قصد منزل ترک نمود. پس از سپری شدن یک هفته، فکری به ذهنش آمد. یونانی آمد تا سفارش را ببیند و احیانا بخرد. استاد گفت: تابلوی شما آماده است، لطفا با دست خود پرده‌اش را کنار بزنید، چون خیلی عالی شده است حتما تعجب شما را برمی انگیزد. اما هنگامی که یونانی پرده را کنار زد، در جای خود میخکوب شد. رنگش پرید. در مقابلش والریان را دید که در پای شاپور، پادشاه ایران، زانو زده است. پس عصبانی شد و وجدان میرمصور از بابت دفاع از میهن و شرفش آسوده شد.»

در ادامه کتاب، گزیده‌ای خواندنی از شرح حال « عباس رسام ارژنگی» به چشم می‌خورد. در بخشی از این شرح حال آمده است: 

 «رسام ارژنگی که زاده تبریز است در جوانی برای تحصیل به روسیه رفت و در آنجا با جمعی از جوانان ایرانی، حزب کوچک دوستداران ایران را تشکیل داد. ساخت تندیس کورش، نوشتن نمایشنامه‌هایی همچون امیرکبیر، صائب تبریزی، سربازان میهن، و مهر و میهن، نشان از عشق او به ایران زمین داشت.

رسام ارژنگی در مقام شاعر، با وجود این که عشق به زادگاهش را در شعر «ای تبریز» بیان می‌دارد، با سروده‌های میهنی‌اش از جمله «پرستشگاه ما ایران» که در 12 آذرماه 1320 سروده شده، خواهان یکپارچگی ایران است:

چو رستم در نبرد زندگانی جنگ باید کرد / جهان را از برای تنگ چشمان، تنگ باید کرد

فریب چاپلوسی‌های بیگانه نشاید خورد / چو آهن، جا برای خود درون سنگ باید کرد

مرا تُرک و تو را تاتار می‌خوانند دشمن‌ها / در این روز سیه، آواز هم‌آهنگ باید کرد

جدایی در میان ملت ایران بیاندازند / خردمندا بسی پرهیز زین نیرنگ باید کرد

فروشد هر که میهن را به سیم و زر به بیگانه / سر او را به سان مار، زیر سنگ باید کرد

نگردد دامن فرزند آذربایجان ننگین / ز بهر نام پاک خود فرار از ننگ باید کرد

چه تبریزی، چه تهرانی، چه شیرازی، چه کرمانی / همه بر پیکر خود جامه یکرنگ باید کرد

پرستشگاه ما ایران بُود، ما جمله سربازش / هرآنکس دشمن وی شد، به دار آونگ باید کرد

چه شد آن شیرمردان باقر و ستار تبریزی؟ / همیشه پیروی از آن دو با فرهنگ باید کرد

اگر این چرخ کج بنیاد با ما سرکشی سازد / به زیر پای، او را رام همچون خنک باید کرد

کشد گر دشمن بدخواه لشگر از برای ما /  ورا از کشور خود دور صد فرسنگ باید کرد

نخواهی کز به زیر پنجه بیدادگر مُردن / به‌سان شاهباز او را به زیر چنگ باید کرد

نباشد کس چو پیشاهنگ با کفش و کُله رسام / دل و جان و خرد را پیش پیشاهنگ باید کرد»

 

مرور کوتاه بر کتاب چهره‌ها را با نگاهی به چند اثر از هنرمندان آذری به پایان می‌برم و خواندن «چهره‌ها» را به همه دوستداران کتاب پیشنهاد می‌کنم. 


                          

   تندیس کورش بزرگ هخامنشی، اثر هنرمند آذری عباس رسام ارژنگی

                               شاه عباس، اثر هنرمند آذری حسین میرمصور ارژنگی 

                           

                           قالی «چهار فصل» اثر هنرمند آذری حسین میر مصور ارژنگی

                                

قالی حجمی ( هنری که در جهان یگانه است) با نام تخت جمشید، 

اثر هنرمند آذری محمد خوبانفر

                               

  تابلوی « اصلی و کرم» بر اساس داستان عاشقانه آذری با همین نام،

 اثر  هنرمند آذری رحیم چرخی

 

سحر وحدتی نویسنده کتاب چهره‌ها، به نشانه سپاس، یک جلد از کتابش را به مردم اصفهان که در زلزله اخیر آذربایجان شرقی به کمک هموطنان آذری خود شتافتند، تقدیم نمود  

و در ابتدای کتابش نوشت:

«به پاس تمام مهربانی‌های هموطنان اصفهانی که در این روزهای غمبار آذریان، دوشادوش آنان ایستادند و تسلی بخششان بودند. از طرف یک دختر آذری زبان. سحر وحدتی- تبریز ، مرداد 1391»

     

 

گزارش تصویری از ورزنه

$
0
0


گزارش تصویری از گاوچاه ورزنه

 و برخی از جاذبه های گردشگری این شهر تاریخی

ایران‌نامه- شاهین سپنتا: حاج ابراهیم حیدری، پیرمرد 60 ساله ورزنه‌ای، یک حلقه گاو چاه را باز‌سازی و به یک فرصت طلایی برای جذب گردشگران تبدیل کرده است. او می‌گوید که در گذشته با این روش سنتی روزانه 3000 متر مربع زمین کشاورزی را در دو نوبت صبح و عصر آبیاری می کردند، بدون آنکه نیازی به مصرف برق و استفاده از موتور آب‌کش باشد. در این روش برای بالا کشیدن آب از یک یا دو راس گاو کوهان‌دار سیستانی استفاده می‌شود. گاویار به گاوها کمک می‌کند تا بر یک سطح شیب دار یا " گاو رو " حرکت کنند و دلو را که به چرخ چاه بسته شده، درحالی که  پر از آب شده، از کف چاه بالا بکشند. دستیار او نیز آب را از دلو خالی کرده و در مزرعه هدایت می‌کند.

 حاج ابراهیم می‌گوید: این گاوهای من عادت کرده اند که اگر برایشان آواز نخوانم از چاه آب نمی‌کشند. او این بیت‌های عامیانه قدیمی را برای گاوهای دردانه‌اش می‌خواند تا با آواز او به حرکت درآیند:


دو سه روزه که بوی گل نیومد / صدای چه‌چه بلبل نیومد

بریم از باغبان گل بپرسیم / چرا بلبل به سیر گل نیومد؟

***

گل سرخُم چرا خوابی و نالی؟ / بیا تقسیم کنیم دردی که داریم

بیا قسمت کنیم درد سرت را / که تو کوچک‌تری طاقت نداری

***

سرت نازم که سرسر می کنی تو / مثال میش، به به می‌کنی تو

مثال بره گم کرده مادر / دمادم یاد مادر می‌کنی تو

گاوچاه ورزنه که به همت این پیرمرد خوش‌ذوق باززنده‌سازی شده در مدتی کوتاه به یکی از جاذبه‌های گردشگری این شهر تاریخی تبدیل شد و روزهای تعطیل پذیرای گروه‌هایی از گردشگران است تا با این شیوه سنتی آبیاری آشنا شوند.

ورزنه، شهری از توابع بخش بُن‌رود در شهرستان اصفهان است که در نزدیکی تالاب گاوخونی واقع ‌است و متاسفانه در سال‌های اخیر به واسه مدیریت اشتباه منابع آب استان‌های اصفهان و چهارمحال بختیاری، این تالاب ارزشمند خشک شده است. 

پل قدیمی ورزنه، مسجد جامع، رباط شاه‌عباسی، کاروان‌سرا و بادگیرهای قدیمی، آب‌انبارهای فراوان، برج‌های کبوتر، قلعه‌ها و آثاری از آسیاب‌های آبی، از بناهای تاریخی این شهر به شمار می‌روند.

 یکی از ویژ‌گی‌های ورزنه، زنان و دختران چادر سفیدی هستند که به جای پوشیدن چادر سیاه متداول امروزی، بر اساس یک سنت کهن، در کوچه و خیابان چادری به رنگ کاملاً سفید به سر می‌کنند. 

گفتنی است که یکی از قدیمی‌ترین و مشهورترین گاوچاه‌های اصفهان بازمانده از دوره صفوی، در قسمت غربی مسجد جامع عتیق اصفهان در شمال شبستان زمستانی (بیت الشتاء) قرار داشته که این محل اکنون به شوفاژخانه مسجد تبدیل شده و گردشگران به آن راهی ندارند.


آب انبار « حاج محمد جعفر» ورزنه

مسجد جامع ورزنه بازمانده از دوران تیموری (سده نهم هجری)- از دو سمت متفاوت

 رباط شاه عباسی ورزنه، بازمانده از دوره صفوی

زنان چادر سپید ورزنه

یکی از کبوترخانه‌های تاریخی که اکنون ویران شده

دیوارنگاره‌های چهلستون 3

$
0
0


نگاهی به پرده نقاشی

پذیرایی شاه تهماسب یکم از همایون پادشاه هند

پژوهش: شیرین کسرایی (کارشناس امور فرهنگی و راهنمای کاخ-موزه چهلستون)

 

تابلوی نقاشی بزم پذیرایی شاه تهماسب یکم از همایون پادشاه هند، یکی از دیدنیترین آثار اصیل کاخ چهلستون است که با برخورداری از مضامین تاریخی و سیاسی ارزشمند، گوشه‌ای از روابط دیرینه بین دو کشور ایران و هند را که بر احترام متقابل بین دو ملت استوار است، نشان میدهد.

روش کار و ریزهکاریهای این اثر ماندگار، نمایانگر این مطلب است که نگارگر این اثر ارزشمند، آن سعی وافر و دقت لازم را جهت آفرینش یکایک تصاویر از لحاظ آرایش لباس، کلاه، گیسو، صورت، زیور آلات ، و سازها به کار برده و سه نوع از آلات موسیقی آن زمان شامل سه تار، دف، ارغنون را در این تابلو ترسیم کرده است.

سبک نقاشی این اثر ارزشمند مینیاتور است که از زمان پایتختی شهر اصفهان رواج یافت و با ترکیب مکتب تبریز، هنرمندان ممتازی نظیر رضا عباسی و شاگردانش را به دنیای هنر معرفی کرد. ویژگی‌های این پرده نقاشی را میتوان در چند بخش خلاصه کرد که به شرح آنها میپردازیم:

رنگهای به کار برده شده در این اثر به صورت طبیعی بوده و برای تکمیل آن از رنگ های معدنی یاحیوانی گیاهی استفاده شده است.

پرسپکتیو حجمی در همه زمینههای تابلو رعایت نشده و طبقات مختلف اجتماعی اعم از خاص وعام کاملاً از هم مشخص گردیدهاند.

قرینگی و موزونی در نقاشی شخصیتی این اثر مشاهده میگردد؛ به طوری که افراد سمت راست معادل و برابر نفرات سمت چپ  میباشند.

یک نوانختی، هم آهنگی و شفافیت و پاکی رنگها از دیگر عواملی است که در این اثر دیده میشود و این نکته در رنگ آمیزی شخصیتهای اصلی تابلو از شدت رنگی بیشتری برخوردار است.

 از نکات دیگر و جالبتوجه این تابلو، ایمان و اعتقاد به ارزشهای ملی و سنتی و توجه به ملیتایرانی است که به خوبی در این تابلو مشاهده میشود.

چهره افراد در این تابلو غالبا به صورت دوسوم رخ کشیده شده که این اشخاص با ریش و سبیل و تزئین عمامه از یک دیگر جدا شدهاند. ابروها و لبها شبیه به یکدیگر بوده و همه از یک حالت یکنواخت برخوردارند.

رنگ زرد درون نقاشی از طلایی با عیار بالاست که در لابهلای رنگهای دیگر مشاهده می گردد.

از مضمون نقاشی فوق چنین بر می آید که این اثر دیدنی دیدنی بین شاه تهماسب صفوی و همایون حاکم هندوستان است که همایون پادشاه هندوستان با لباس زرد رنگ کشیده شده در حالی که دستها را به طرف شاه ایران (تهماسب) دراز کرده است.

شاه تهماسب در این تابلو لباسی قرمز رنگ بر تن دارد که کلاه قزلباشش او از دیگر شخصیت های مجلس متمایز است. در آن زمان هنگامی که شاه به شکار میرفت، امرا و بزرگانی که همراه با او بودند پرهای مرغان شکاری نظیر باز یا قوش را به وی هدیه میدادند تا او این پرها را بر روی عمامه خویش نصب کند.

در طرف چپ نقاشی مقامات و لشکریانی دیده میشود که خلعتهایی را همراه با پادشاه هندی آورده اند. در سمت راست تابلو نیز درباریان و بزرگان قرار گرفتهاند که برحسب مقام و درجه در جایگاه خود ترسیم شده‌اند .

کشیده شدن میوهها در میانه نقاشی نشان از وفور نعمت و شور و حال در مجلس پذیرایی است.

سوالی که در این جا مطرح است این که چرا در مجالس پذیرایی پادشاهان صفوی با این که آنان پیرو شیعه دوازده‌ امامی بودهاند، از زنان رقصنده استفاده میشده است؟

 در پاسخ به این سوال میتوان گفت: چون  شخص شاه در راس امور و قدرت کشور قرار داشت،لذا هر تصمیم و عملی نیز با نظر او صورت می گرفت؛ در عین حال در مجالس رقص آن زمان اغلب زنان با ملیتهای گرجی، ارمنی، چَرْکَس (مردم‌ جنوب‌ اوکراین)‌ ، بودهاند و برای این کار در قصر سلطنتی تربیت شده و در کمال لطافت و پاکیزگی در قصر می زیستند تا وقتی که پادشاه برای آنها جهیزیه تهیه کند و آنها را به ازدواج یکی از بزرگان و امرا در آورد.

البته پوشش خانمها در این نقاشی نیز جالب توجه است چنانچه غالب آن ها کلاه (عرقچین) گرد و کوچکی دارند که آن را از زیر روسری بر سرمیگذاشتند و شال ظریفی که حاشیه آن در کمال زیبایی گلدوزی شده تا کمر آنان آویزان است. پیراهن زربفت این خانم ها که در زیر لباس های دیگر پوشیده شده و روی آن یک نیمتنه زریدوزی شده بسیار زیبا قرار دارد، بسیار جلب توجه می نماید. از دیگر پوشاک موجود در این نقاشی شلوار بلندی است که تا زیر قوزک پاها را فرا گرفته  وبدین ترتیب نیاز به پوشیدن جوراب نیز وجود نداشته  است و تنها برپا کردن کفش راحتی از چرم ساغری که برای مردان نیز مورد استفاده قرار می گرفت برای خانم ها کفایت مینمود.

نحوه آرایش این زنها نیز به این صورت بود که کف دستها و پاها و سرانگشتان را با حنا سرخمینمودند و چشمها را سرمه سیاه میکشیدند.  همچنین سرگونهها را با سرخاب قرمز تزیین کرده و گیسوان خود را به اشکال مختلف میپیچاندند.

در این تابلو و در کنار زنان رقصنده، تصویری از خواجهسرایان ملقب به (آغا) نیز دیده میشود که با ملیتهایی چون گرجی و چرکس و ارمنی، وظیفه محافظت از زنان حرم سرا و شاهزادگان صفویرا برعهده داشتند.

 در رابطه با این مجلس پذیرایی و علت وقوع آن نیز باید گفت که  همایون امپراطور  هندوستان و پسر "بابر" موسس سلسله "بابریان"، هنگام رسیدن به سلطنت ناچار شد به نبردی شدید علیه برادران عهد شکن خویش  و نیروهای افغان دست زند. این پادشاه  که دوبار از افغانها شکست خورده بود به جانب قندهار واقع در مرز میان امپراطوری ایران و هند گریخت و از آنجا به قصد دیدنشاه تهماسب به منطقه «قیدار نبی» واقع در حدفاصل خرمدره و سلطانیه زنجان در جمادی الاول 951ه.ق وارد شد. برای استقبال از او بزرگان و مردم عادی حاضر شدند تا همایون به سراپرده شاهتهماسب نزدیکتر شد. کمی بعد برادران شاه تهماسب یعنی بهرام میرزا و سام میرزا به دیدار وی شتافتند و پس از آن شاه نیز با دیدن همایون به استقبال او آمد.

 شاه تهماسب همایون را در آغوش گرفت و او را در طرف راست خود نشانید، سپس با مهربانی وفروتنی درباره سفر و سلامتی او سوالاتی نمود .

در این مجلس شاه ایران خطاب به پادشاه هندوستان گفت که مایل است کلاه قزلباشی را بر سراو گذارد و همایون نیز موافقت نمود. آنگاه شاه تهماسب با دست خود آن کلاه قزلباش را بر سر همایون گذاشت و همایون در مقابل  چندین قطعه یاقوت و زمرد و یک قطعه الماس بزرگ به وزن شش و نیم مثقال را به شاه تهماسب هدیه داد.

در آن مدت که همایون مهمان دربار ایران بود، شاه تهماسب تمام تلاش خویش را برای تغییر مذهب او به کار بست و به او پیغام داد که در صورتی که مذهب شیعه را بپذیرد از هیچ کوششی برای باز پس گیری قلمرو او فروگذار نخواهد کرد. اما همایون که در دین خود سرسخت بود در جواب شاه تهماسب پاسخ داد که آنچنان شیفته سلطنت نیست و در مذهب خود نیز پایدار خواهد ماند و تنها اجازه میخواهد تا عازم مکه شود. در این حال اطرافیان شاه از جمله بهرام میرزا برادرش ذهنیت او را نسبت به همایون تغییر دادند تا جایی که شاه را نسبت به همایون بدگمان کردندولی وساطتهای"مهینبانو سلطان" خواهرشاه تهماسب صفوی، این تحریکات را خنثی نمود وباعث شد تا تهماسب پیغام دیگری را توسط "قاضی شاه جهان" برای همایون پادشاه هندوستان بفرستد و از عزم راسخ خود برای مبارزه با سنیان تاکید کند.

 بالاخره "قاضی جهان شاه" همایون را متقاعد کرد که دستور شاه را بپذیرد و همایون نیز در حضور شاه تهماسب شروع به لعن دشمنان پیامبر کرد و مذهب شیعه را پذیرفت.

پس از این ماجرا شاه تهماسب بلافاصله دستور یک مهمانی و شکار را صادر نمود. در این مهمانی که سه روز به طول انجامید به مدعوین خلعتهای گرانبهایی داده شد و پس از اتمام جشن نیز شاه تهماسب خطاب به همایون  گفت که اگر در هر موردی قصور ورزیدهام، ایمان دارم که با سخاوتمندی خود آن را خواهی بخشید. همایون نیز در جواب و به نشانه احترام  دستهایش را به سمت پایین دراز نمود.

 دقایقی بعد دو پادشاه از یکدیگر خداحافظی کردند و همایون به قصد بازپسگیری حکومت از دست رفتهاش به سمت قلمرو خویش حرکت نمود. او توانست با کمک شاه تهماسب قلمروش را باز پس بگیرد و پس از پیروزی با گسیل داشتن پیکی نزد شاه تهماسب برای او درود و سلام بفرستد.


درباره دیگر دیوارنگاره‌های چهلستون در ایران‌نامه:

نبرد شاه اسماعیل یکم با شیبک‌خان ِ ازبک

آیین سَتی بر دیوارنگاره چهل‌ستون

یادنامه برفسور پوپ

$
0
0


یادبود 12 شهریورماه، سالروز درگذشت

پرفسور پوپ، ایران شناس نامورآمریکایی

شاهین سپنتا


پوپ بر بام یکی از بناهای تاریخی اصفهان در حال عکاسی

تاریخ، فرهنگ، ادبیات، هنر و طبیعت منحصر به فرد ایران‌زمین از آن چنان جاذبه‌ای برخوردار است که بسیاری را شیفته و مجذوب خود ساخته تا آن جا که سال‌های زیادی از عمر با ارزش خویش را صرف شناخت و پژوهش درباره ایران نمودند. این دلباختگان راستین ایران زمین، همواره در سخنان و نوشته‌های خود گوهر تابناک فرهنگ و تمدن ایران را در برابر دیدگان جهانیان به نمایش گذاشتند و زمینه اصلی نزدیکی ودوستی بین ایران و دیگر کشورهای جهان را بر پایه شناخت متقابل به بهترین نحو فراهم آورند. 

ایران‌شناس نامورآمریکایی پرفسور «آرتور اُپهام پوپ» یکی از این دلبستگان ایران بزرگ و مردم آن بود. متاسفانه پوپ که سال های بسیاری از عمر پربار خود را صرف شناخت و ستایش ایران زمین نمود در بین ایرانیان آن‌گونه که شایسته است ، شناخته نشده و هنوز تلاش جدی برای معرفی همه آثار او و شناخت شخصیت علمی او به عمل نیامده است. 

شاید کمتر گردشگری این بخت را داشته تا درهای همیشه بسته آرامگاه پوپ (Arthur Upham Pope) و همکار و همسرش دکتر فیلیس آکرمن  (Phyllis Ackerman) در اصفهان که در کنار پل خواجو و در کرانه زیبای زاینده‌رود قراردارد، به هنگام دیدار به رویش باز باشد و بتواند دیداری از آرامگاه وی داشته باشد و شناخت مختصری از تلاش‌های فراوان پوپ در راه شناساندن هنر و تمدن این سرزمین به دست آورد. به راستی چه اندوهبار است که ایران‌شناسی نامور همچون «پوپ» در سرزمین ایران که عاشقانه به آن دلبسته بود، گمنام آرمیده است. 


 

دوران کودکی پوپ  

آرتور اُپهام پوپ در یک خاندان از انگلیسی‌های ‎‎‏‏«پیوریتن» که در سال 1022 خورشیدی به حوالی بوستون در ایالت ماساچوست آمریکا کوچ کرده بودند، به سال 1260 خورشیدی دیده به گیتی گشود. اکثریت افراد خاندانی که پوپ در آن به دنیا آمد از روحیه نظامی و انقلابی برخوردار بوده و از افسران شرکت کننده در جنگ های داخلی آمریکا بودند. پدربزرگ پوپ «ژنرال سایروس ویلاک »1 مدتی ریاست دولت را در واشنگتن به عهده داشت. سه نفر از عموهایش که به درجات بالایی در ارتش ایالات متحده رسیدند از جمله سرتیپ پیاده نظام «آلبرت پوپ» رشادت های بسیاری در جنگ های داخلی آمریکا از خود نشان دادند .  

 یکی از اجداد پوپ به نام « سرهامپری آترتون »در تاریخ آمریکا به عنوان کسی که در بنیان گذاری ایالت مریلند از هیچ کوششی فرو گذار نکرد ، شناخته می شود . پدربزرگ های پوپ از طرف مادر و پدر هر دو از کاپیتان های معروف نیروی دریایی بودند . از این روی پوپ دوران کودکی خود را در بندرهای معروف « رود آیلند »و  «نیوبورک پورت»سپری کرد و در آن جا با دریا و هیجانات آن آشنا شد و به ورزشهای آبی علاقه مند شد .  

افراد خانواده پوپ علاوه بر آنچه گفته شد ، افرادی جدی ، متین و کاملاً مذهبی بودند. «سرتیپ آلبرت پوپ » اولین سازنده  دوچرخه‌های بزرگ و تولید کننده دوچرخه بود. از این روی علاقه به دوچرخه سواری نیز در بین پسرهای این خانواده که هر سال دوچرخه جدیدی را هدیه می گرفتند و به وجود آمد و آن ها بیشترین عناوین مسابقات دوچرخه سواری را به دست می آوردند.  

 پوپ جوان همچون بسیاری از افراد خانواده اش علاقه سرشاری به موسیقی داشت و در سن هشت سالگی به تشویق سرهنگ پوپ به نواختن پیانو روی آورد. وی یک پیانوی خوب برای آرتور تهیه کرد و مدت 10 سال بهترین معلم بوستون را برای آموزش او به کار گرفت . پوپ جوان و با استعداد چنان در نواختن موسیقی پیشرفت کرد که در 13 سالگی یک رسیتال پیانو برای عموم اجرا نمود و از این راه  شهرتی کسب کرد . پوپ در 12 سال اول زندگی خود همواره با بیماری های گوناگون دست و پنجه نرم کرده و مخاطرات فراوانی را پشت سر گذاشت . پوپ علاوه بر دوچرخه سواری و ورزش های آبی در سال های 1269 خورشیدی (1890 میلادی) در تعطیلات تابستانی در «کوه‌های سفید» دوره پیشاهنگی را نیز به خوبی سپری  نمود.5  

 

                         

دوران تحصیل پوپ : 

پوپ جوان با استعداد فراوانش، این بخت را پیدا کرد که در «آکادمی ورکستر» 6  که یکی از بهترین مدارس آمریکاست، مشغول به تحصیل شود و از حضور استادان برجسته‌ای همچون «دانی وبستر » استاد مشهور زبان یونانی بهره‌مند شود . او سپس برای ادامه تحصیل به دانشگاه « براون دکرال » که یکی از قدیمی ترین و در عین حال پیشرفته ترین دانشگاه های آمریکاست، رفت.

پوپ دراین دانشگاه با چهره‌های سرشناسی از جمله «الکساندر میکلجون » یکی از ده نفر برندگان مدال آزادی آمریکا، دوست شد و این دوستی صمیمی باعث رشد و تعالی اخلاق و اندیشه‌های  پوپ گردید. در آن زمان روحیه حساس و کنجکاو پوپ او را به سوی آموختن  فلسفه کشانید . او 2 سال  دیگر در دانشگاه‌های «براون» و «کرنل» و یک سال در دانشگاه «هاروارد» به تحصیل فلسفه پرداخت و پس از دریافت درجه فوق لیسانس، شروع به نوشتن رساله دکترای خود نمود.

پوپ به دعوت «میکلجون» چند سال در دانشگاه «کراون» و سپس در دانشگاه کالیفرنیا به تدریس مشغول شد . او تدریس را بسیار دوست داشت و در مدت کوتاهی توانست شمار زیادی از دانشجویان علاقه‌مند را به سوی خود جلب نماید‎‎‏؛ اما پس از آن که شعله‌های جنگ شعله‌ور شد او برای مدتی از دانشگاه کناره گیری کرده به ارتش رفت و در بخش استخدام  و ارتقاء رتبه افسران ارتش شروع به کار نمود و در سال 1296 خورشیدی (1917) در کمیته اخلاق وزارت جنگ مشغول به خدمت شد . 

پوپ، شیفته هنر ایران شد! 

در مدت شانزده ماهی که پوپ از دانشگاه دور بود، رویدادی مسیر زندگی او را تغییر داد و توجه او را به سوی ایران جلب کرد. قضیه از این قرار بود که یکی از خاله‌های  پوپ که زمین‌گیر بود و به قالی‌های عتیقه علاقه داشت توجه پوپ جوان را به کلکسیون قالی‌های  قدیمی خانواده جلب نمود و در آن میان یکی از قالی‌ها  بیشتر پوپ را به اندیشه وا داشت و او را علاقه‌مند نمود تا درباره قالی‌ها به ویژه قالی‌های زیبای ایرانی اطلاعات بیشتری  کسب  کند .

 او برای این منظور به همه بنگاه ها،  موزه ها  و کتابخانه‌هایی  که می شناخت مراجعه کرد و اطمینان حاصل نمود که دانش قالی‌شناسی بسیار ناقص و آشفته است و باید برای آن چاره‌ای اندیشید.  چیزی نگذشت که علاوه بر آشنایی، پوپ توانست اطلاعات مفید و جالبی را در مورد انواع  قالی گردآوری کند تا آن جا که توانست پس از مدت کوتاهی به عنوان کارشناس قالی مشغول به کار شود  و از راه ارائه نظرات کارشناسی به مجموعه‌داران قالی و فروشندگان در مدت یکماه 000 18 دلار درآمد داشته باشد . از آن جا که درآمد پوپ از راه کارشناسی انواع قالی در طول یک ماه  معادل 6 ماه تدریس در دانشگاه بود او به این نتیجه رسید که می تواند  یک یا 2 ماه از سال را به عنوان کارشناس فرش های عتیقه  کار کند و بقیه ماه های سال را صرف مطالعه  و پژوهش نماید. در این هنگام او با جدیت تمام به پژوهش در آثار افلاتون مشغول بود . اما چندی نگذشت که به واسطه  یک بحران اقتصادی  شدید که سراسر کشورش را در نوردید بازار قالی‌های عتیقه  و  به دنبال آن کسب و کار پوپ نیز  از رونق افتاد. اما پوپ همچنان به مطالعه و بررسی آثار قدیمی و  عتیقه ادامه  داد و به زودی به عنوان یک  کارشناس کار آزموده آثار باستانی و عتیقه شرقی شناخته  شد .  

در سال 1302 خورشیدی (1923میلادی) پوپ به خاطر اطلاعات جامع‌اش  به سرپرستی  بخش 10  از موزه  «هانور» 11 در سانفرانسیسکو  برگزیده شد و از سال 1303 خورشیدی  تا  1311 خورشیدی ( 1932)  نیز به عنوان  مشاور هنری  هنر های اسلامی با موسسه  هنری شیکاگو همکاری نمود . 

نخستین  مأموریت‌های  پوپ  به ایران  از سال 1303 خورشیدی ( 1924)  تا سال 1311 خورشیدی (1932) به منظور خرید اشیاء عتیقه برای موزه شیکاگو  و دیگر موزه‌ها  صورت  گرفت. او پس از نخستین سفرش به ایران حدود 20 مسافرت دیگر نیز به ایران داشت .  

 پوپ در سفرهای  خود به ایران  شیفته شکوه و عظمت هنر و معماری  ایرانی  شد و دلبستگی شدیدی به شهرهای  اصفهان  و  شیراز  پیدا نمود . او در یکی از سفرهایش  به آمریکا به تشویق «دکتر جردن» یک سخنرانی  درباره  شکوهمندی  هنر ایران  و نفوذ آن در سراسر جهان  ترتیب داد  و دریچه ای  نو به روی علاقه مندان  به  فرهنگ و هنر  ایران گشود.  از این سخنرانی  چنان استقبالی  به  عمل آمد که  او مجبور شد این سخنرانی  را  بارها و در حضور شخصیت های با نفوذ کشورش اجرا  کند . در ایران نیز از او دعوت شد تا این سخنرانی ها  را در حضور رضا شاه بزرگ ، حسین علاء ، تقی زاده  و دیگران برگزار نماید و دکتر عیسی صدیق نیز آن را  ترجمه نمود .  

پوپ که دریافته بود اروپایی ها  و آمریکایی ها  مشتاق اند  تا درباره فرهنگ و هنر ایرانی  آگاهی بیشتری  به دست بیاورند پس از آن که  به عنوان کارشناس هنرهای  زیبای ایران در موسسه هنری پلسیلوانیا  مشغول به کارشد در پاییز  1305 خورشیدی ( 1926 ) با همکاری « هوراس گورگن »12 و « جان شاپلی »13 ، نخستین کنگره و نمایشگاه بین المللی هنرهای  زیبای ایران را در «مموریال هال »14 موزه پلسیلوانیا برپا نمود . پس از آن، نمایشگاه موفقیت آمیزی نیز در همین سال در فیلادلفیا برگزار شد .

 «لورنس بیرگور» 15 و « سرتوماس آرنولد» که نمایندگان انگلستان در این همایش و نمایشگاه بودند خواستار برگزاری نمایشگاهی مشابه ولی به مراتب بزرگ تر  در سال 1310 خورشیدی در لندن شدند . حسین علاء نیز قول داد که ایران با تمام قوا با آن ها همکاری خواهد نمود . «آرنولد ویلسن» به عنوان رئیس و پرفسور پوپ به مدیریت این نمایشگاه  برگزیده شدند. روشنفکران انگلستان ، رجال سیاسی و برخی از هنرمندان به کمیته های  برگزار کننده  پیوستند و سه تن از اعضاء خانواده پادشاهی  انگلستان ، هفده  سفیر و وزیر به کمیته نظارت ملحق شدند . برای برگزاری این نمایشگاه مجموعه ای  شامل 2400  اثر ارزشمند  تاریخی از  30 کشور و 90 مؤسسه جمع آوری  شد . بسیاری  از کشورها  آثار ارزشمند خود را از کنج مساجد ، موزه ها  و کلیساها  جمع آوری  کرده  و به این نمایشگاه ارسال کردند و در نهایت این نمایشگاه  که مجموعه ای  از گرانبهاترین  آثار هنری ایران بود در «بورلینگتون هاووس »16 بر پا شد .  

تشویق و تمجیدی که از این قبیل برنامه ها  به عمل آمد ، این گروه را بر آن داشت که یک سازمان دائمی برای  گسترش  نمایشگاه ها ، سخنرانی ها ، نشریات و به کار بردن  تمام توان  برای  بر پا کردن یک جنبش فراگیر در شناخت هنر و تمدن ایران و رابطه آن با تمدن آمریکا تشکیل  دهند . این سازمان  نو بنیاد که به نام « انجمن آمریکایی هنر و باستان شناسی ایران »17 در سال 1307 خورشیدی (1928) آغاز به کار نمود ، سخنرانی ها، کلاس های  درس خصوصی ، طرح های  پژوهشی  باستان شناسی، مقاله ها  و نشریات  فراوانی  را  اجرا و منتشر نمود و تلاش شد تا گزارشی مصور از معماری  ایرانی تهیه  گردد. 

 پس از بر پایی موفقیت آمیز نمایشگاه لندن، روس ها  نیز که از بر پایی آن کاملأ  تحت تأثیر قرار گرفته بودند از پرفسور پوپ خواستند تا با آن ها همکاری  کرده و نمایشگاه  مشابهی را در لنینگراد و مسکو ترتیب دهد . نتیجه  این همکاری  بسیار شگفت آور و بی سابقه بود چون بیش از 000 25 قطعه اثر تاریخی و به ویژه  مجموعه آثار زرین ، سیمین و برنزی دوره ساسانی از سراسر جهان گردآوری شد .  

به منظور اطلاع رسانی هر چه بیشتر درباره  آثار ارزشمند تاریخی ایران، پوپ و همکارانش  تصمیم گرفتند  تا با انتشار یک  مجموعه کامل در زمینه هنر ایران و ذکر توضیحات کامل درباره  هر یک از آثار تاریخی اطلاعات  ارزشمند  خویش را  در دسترس  قرار دهند.  برای این منظور هفتاد و یک نفر از متخصصان بزرگ به دعوت پوپ به گردآوری  یافته های  خود و ثبت آن ها در این مجموعه  پرداختند. از آن جا که تا آن زمان ورود افراد غیر مسلمان به مساجد و اماکن مذهبی به هر منظور ممنوع بود لذا از ورود پوپ و همراهان به مساجد برای تهیه گزارش مصور از معماری ایرانی به ویژه معماری اماکن مذهبی ممانعت به عمل آمد . برای حل این مشکل به سفارش حسین علاء و فرمان رضا شاه بزرگ ، پوپ و همراهانش اجازه یافتند برای تهیه عکس ،‌ بررسی های  لازم  و یادداشت برداری به این گونه اماکن وارد شوند . در این میان و با همه مخالفت هایی  که  از جانب برخی متعصبین مذهبی به عمل آمد  ولی روحانیون فهیم تر  که احساس کردند با ثبت بناهای  مذهبی ، جایگاه اسلام بیش از پیش شناخته می شود ، این کار را مورد تحسین قرار  دادند.  

به این ترتیب عکس های  فراوانی از معماری ایرانی برداشته شد و پس از گذشت یک سال چیزی در حدود هزار عکس برداشته شد و یافته های  مهمی نیز در مسجد جامع اصفهان به دست آمد. با این عکس ها ، نمایشگاه های جهانی بزرگی در شهرهای لندن، پاریس، ورشو، مسکو، لنینگراد، استکهلم  و دیگر شهرهای اروپایی و آسیایی بر پا شد . در آمریکا  نیز در دانشگاه های  کلمبیا ، هاروارد ، ییل ، پرینستون و موزه ها  و سازمان های  دیگر نمایشگاه های  مورد  توجهی بر پا  شد . دانشگاه اکسفورد تقبل کرد که مجموعه این اطلاعات و عکس های جمع آوری شده را در دو جلد به چاپ برساند ولی پوپ و همکارانش برای  این که این مجموعه را به کامل ترین  و بهترین شکل با بیش از 100 تصویر رنگی،  1500 تصویر سیاه  و سفید،  350 نقشه  ،  تصویر بیش از 5000  اثر تاریخی در 80 فصل  و 6 جلد به چاپ  برسانند18 در حدود 000/200 دلار جمع آوری کردند و به سفارش « سرهمفری میلفورد»19 دانشگاه آکسفورد پذیرفت که این مجموعه با ارزش را در  شش جلد با عنوان (A survey of  Persian Art) به چاپ برساند . به این ترتیب پوپ توانست با پشتکار فراوان مجموعه ای بدیع از بناهایی که تا آن زمان در هیچ کجا ثبت نشده بودند را با همکاری عکاسان  حرفه ای  و با  تکنیکی منحصر به فرد ثبت و در سراسر جهان منتشرکند.  

در سال 1322 خورشیدی  (1943) دادگاه عالی نیویورک طی امتیاز جدیدی، به این مؤسسه گواهی نامه رسمی داد و از آن پس این مؤسسه با 12 پزوهش‌گر  برجسته  و 12 متخصص مطالعات خود را جدی تر پی گیری  کرد . چنان که در سال 1331 خورشیدی تعداد دانشجویان بالاتر از لیسانس به 168 نفر رسیده  و کلاس هایی به زبان های چینی ، روسی ، کره ای ، ویتنامی ، هند ، عربی ، ترکی و فارسی برگزار می شد ولی همیشه در این پژوهش ها جایگاه  فرهنگ ایرانی برتر از سایر فرهنگ ها بود و در اولویت تحقیقاتی قرار داشت.20  

 

پرفسور پوپ 

هنر ایران از دیدگاه پوپ : 

پوپ که با کوشش های خستگی ناپذیر  خود عمری  را در راه  بررسی و معرفی آثار هنری کشور عزیزمان ایران سپری کرد حاصل این همه تلاش و  کوشش  را  در مجموعه شش جلدی « بررسی هنر ایران »21 و کتاب‌هایی  همچون  «مقدمه ای  بر هنر ایران »22 ، « معماری ایرانی یا پیروزی شکل و رنگ »23 ، « شاهکارهای هنر ایران »24 و « آشنایی با نگارگری ایران » و « قالی های قدیم شرقی » به چاپ رساند . 

پوپ هنرهای زیبا و دل انگیز  ایرانی را حاصل طبع  جمال دوست  ایرانیان می دانست  و معتقد بود چون در باور ایرانیان « خداوند زیباست و زیبایی ها  را دوست دارد » از این روست که به آفرینش چنین آثار ارزشمندی می پردازند. او در این مورد می نویسد : 

 «جمال به خودی خود دارای معنی است یعنی اصلی است که باید آن را  گرامی داشت و حفظ نمود . در حقیقت جمال از صفات خداوندی است . ایرانیان همگی این اصول را پذیرفته و آن را با اعمال خود تأیید  کرده اند .» 

 پوپ که عمری را در راه  بررسی آثار هنری این سرزمین سپری کرد « هنر ایرانی » را چنین توصیف  می کند : 

 «کارهای  سودمند عملی و سمبولیسم نیایشی در هم آمیخته  و در همه اشکال حس زیباپرستی ایرانی آن را تحت انضباط  درآورده است .»25  

پوپ با ژرف نگری و پژوهش در تاریخ این سرزمین نقش عوامل فرهنگی  و معنوی  را دقیقا مورد بررس قرار داده و بر این باور بود که هنر ایرانی ریشه در فرهنگ ناب و پر بار مردمانی دارد  که روشنایی ها  و زیبایی ها  را پیوسته در اندیشه ، گفتار و کردار خود می ستایند و تنها در این راه گام بر می دارند . او در این مورد می نویسد : 

 « از روزگار آیین زرتشتی ، زیبایی با روشنایی ریشه و پیوند داشت و جزء  اساسی وجود مقدسی بود که با اندیشه نیک یکی بود و همه جا در برابر تاریکی و بدی قرار داشت . روشنی طبیعی ، شدید و ملموس ایران نقشی را  که مذهب بر عهده او  گذاشته به خوبی بیان می کند . از این رو  در هنر ایرانی روشنی مورد جستجو قرار می گیرد و  بر عکس تاریکی  و تیرگی انکار می شود .»26   

پوپ به جایگاه شادی در زندگی ایرانیان توجهی ویژه داشت و با ذکر این نکته که ایرانیان ذاتأ مردمانی شاد و سرزنده هستند به تأثیر این روحیه شاد در هنرهای  ایرانی اشاره  کرده و می نویسد : 

« ... روحیه شاد ایرانیان در شعر، سفالگری، قالیبافی، مینیاتور و سایر هنرهای شکوهمند همچون گچ بری ‌، خطاطی و کاشی کاری همه جا به خوبی نمایان است »27  

پوپ با نگاهی هوشمندانه به نقش اساسی رنگ در جذابیت و جاودانگی هنرهای ایرانی اشاره  کرد و معتقد بود که بکارگیری رنگ های شاد و زنده در هنر و معماری ایرانی ریشه در طبیعت دل انگیز ایران دارد . او ضمن توصیف عاشقانه طبیعت ایران در این مورد می نویسد : 

« ...  این دلبستگی شدید به رنگ ها  را دورنما و منظره اطراف اقتضا می کند . در ایام بهار که گل ها پدیدار می شوند ، دامنه کوه ها  به سان پرده های  زنده  پرنقش و نگار و مرغزارهای  وسیع ، غرقِِ گل و ریحان می شوند و دره ها  همانند برکه هایی از شکوفه های  درخشان  مینویی سرشار می شوند . این رویای بهشتی در همه اندیشه ها  و همه هنرها  حتا در سروده ها  و سخنان روزانه رخنه  کرده است . فراوانی گل و ریحان نشان مقدس زندگی و شادابی است که می باید  در هر فرصت و در هر زمان از آن بهره برد . لذا این امری طبیعی است که ایرانیان درصدد بر آیند تا زیبایی گلستان را به شکلی جاودانه تر محفوظ  نگه دارند. » 28

پوپ با دقت در طبیعت ایران، عظمت و شکوه معماری ایرانی را ناشی از طبیعت با شکوه و با عظمت این سرزمین دانسته و می نویسد : 

 «منظره طبیعی ، یعنی کوه های عظیم که ستیغ آن ها را برف پوشانده ، دشت های  گسترده و دره های بزرگ ، ضرورت احداث بناهایی چنین شکوهمند را ایجاب کرده و به عبارتی در چنین محیطی که بناهایِ معمولی حقیر و ناچیز به نظر می رسد ، به کارگیری استادانه مقیاس های بزرگ ضروری می نماید .»29  

 

پوپ در میانه تصویر

اصفهان از دیدگاه پوپ :  

پوپ آنچنان عشق عمیقی به ایران داشت که هرگاه به ایران می آمد به هنگام پایین آمدن از پله های هواپیما در حالی که اشک شوق از دیدگانش جاری بود جمله «سلام من به تو  ای ایران عزیزم» را با شور و هیجانی بسیار بر زبان می راند30 . او اصفهان را بیش از سایر شهرهای ایران دوست داشت و از این روی وصیت کرده بود که پس از مرگش در اصفهان و در سمت شرقی پل خواجو به خاک سپرده شود. دکتر عیسی صدیق نایب رئیس انجمن آثار ملی وقت در این مورد می‌نویسد:  

« روز نوزده اردیبهشت هیأت نمایندگی ایران از واشنگتن با قطار وارد نیویورک شد . در آن جا روزی پرفسور پوپ با تلفن وقت ملاقات خواست و گفت چند دقیقه می خواهد مرا تنها ببیند . روز 27 اردیبهشت ماه ، 7 ساعت و نیم پس از نیمروز ، در مهمانخانه بزرگ شمالی به دیدن من آمد مختصری از زندگانی خود به ویژه از سال 1304 که نخستین بار به ایران آمده بود بیان داشت و نتیجه گرفت که بر اثر مطالعات و تحقیقات و مشاهدات خود ضمن بیست سفر به ایران ، ستایش بی حد و عشق بی ریا نسبت به ایران پیدا کرده و زیبا دوستی و انسانیت و قدرشناسی ایرانیان چنان او را مسحور کرده که می خواهد این ستایش و عشق را در آینده در مردم سایر ممالک نیز ایجاد کند . آنچه تا آن موقع در تألیفاتش  نوشته درخور فضلا و دانشمندان است و آنچه در نظر دارد بکند برای جهانگردان و اشخاص عادی است  31 »

 دکتر صدیق در ادامه چنین روایت می کند که پوپ در نهایت تصمیم مهمی را که گرفته بود این چنین بیان کرد :  

 « من اکنون درآستانه هشتادمین سال عمر خود قرار دارم و می خواهم  وصیت کنم آرزوی من این است که جسدم در ایران به خاک سپرده شود تا آیندگان از ستایش من نسبت به ایران و هنرمندان و اندیشمندان بزرگی که در دامان خود پرورانده است ، مستقیمأ و به رأی العین آگاه شوند و قدر و مقام این ملت و مملکت را بدانند 32 » 

پرفسور آرتور اپهام پوپ همچنین در نامه ای به تاریخ 14 مهرماه 1344 خورشیدی به دکتر عیسی صدیق نوشت:  

«  اصفهان مورد عشق مخصوص من است  در آن جا مهمترین کارهای خود را انجام داده و بزرگ ترین سعادت را درک کرده ام  منظور عمده من از انتخاب آخرین منزل در اصفهان این است که به مردم ایران نشان داده شود : اندیشمندان بزرگ ، هنرمندان ، سخنوران ، رهبران خلاق و دانشمندان آن ها چنان اوصاف و خصایلی دارند که باعث ژرفترین ستایش متفکرین مشابه سایر کشورهاست ، تا آن جا که می خواهند ابراز حق گذاری و اخلاص آن ها تنها زبانی نباشد بلکه به زواری که از سایر اقطار عالم به آن جا می آیند ثابت کنند که اگر کسی در ایران به خاک سپرده شده به این علت نیست که تصادفأ در آن جا جهان را بدرود  گفته ، بلکه بر اثر اعتقاد راسخ به مقدس بودن آن سرزمین  است  و برای کسانی که به مقام معنوی  ایران پی برده اند مزیت و افتخاری است که ایران را آخرین منزل خود قرار داده اند تا به این وسیله ایمان خود را به سرزمین  و مردان بزرگی که آن را طی قرن ها  به وجود آورده اند و آینده با افتخاری که برای آن پیشگویی می کنند  ابراز دارند 33 » 

شاعر گرانقدر معاصر شادروان جلال الدین همایی ( سنای اصفهانی-  1259 – 1267 خورشیدی ) با الهام از وصیت نامه پوپ در سال 1350 خورشیدی زبان حال پرفسور پوپ را در قالب یک سروده دل انگیز سرود و  این اثر ارزشمند در گرداگرد گنبد کوچک آرامگاه پوپ در قالب هنر زیبای کاشیکاری جاودانه شده است :  

شما ای که بر خاک من بگذرید /  سزد ژرف درحال من بنگرید

کنونم  که امکان  گفتار نیست /  زبان  درونم جز آثار نیست

اگر چه  نباشد  زبانم  به  کار / ز خاکم  شود  راز دل آشکار

منم پیکری از هـنر ساخته /  به عشق  هنر عمر درباخته

مرا  آرزو بود کاندر جهان / به ایران  زمینم سرآید زمان

در ایران از آن جُستم آرامگاه /  که  تا  باز دانند  یاران  راه

که ‌اندرجهان هرکه دانشوراست / از این خاک پاکش به سر افسر است

از آن رو سپردم تن ایدر به خاک / که خاکم  شود  جزءِ این  خاک پاک

گزیدم از ایران زمین اصفهان  / جهانی  که خوانیش  نصف جهان

نهادم  بر این  تربت  پاک سر / که  گنجینه  دانش است و هنر

زدم خیمه در ساحل زنده رود / که تا جان شود زنده ز آواز رود

در این سرزمین تا برآسوده ام  / سر  فخر بر آسمان  سوده ام

بود تا به پیشینگان  یادبود / بر آیندگان  باد از من  درود

چنان کرد باید که در روزگار /  ز ما  نام  نیکو  بود  یادگار

ز پنجاه و سی صد پس از الف سال /  «سنا» گفت بگذشته را وصف حال34


سرانجام پوپ :  

پرفسور آرتور اپهام پوپ در سن 88 سالگی و در حالی که قلبش سرشار از عشق به ایران بود در تاریخ 12 شهریورماه سال 1348 خورشیدی در منزل و محل کارش در شیراز درگذشت و پیکرش برای خاکسپاری به اصفهان منتقل شد و در روز 15 شهریور ماه با حضور جمع کثیری از مردم فرهنگ دوست اصفهان در همان محلی که وصیت کرده بود یعنی درکرانه زیبای زاینده رود به خاک سپرده شد . گفتنی است که همسر و همکار همیشگی پرفسور پوپ شادروان دکتر فیلیس آکرمن نیز پس از آن که در سال 1355 خورشیدی در شیراز زندگی را بدرودِ گفت در اصفهان و در کنار همسرش به خاک سپرده شد. 35 

پرفسور پوپ و همسرش دکتر آکرمن


        

                             آرامگاه پوپ و همسرش در اصفهان کنار زاینده رود

---------------------------------------------------------------

 پی نوشت :  

1- General  cyrus  wheelock .

2- Sir  Humphrey  Atherton .

3 -  Rhode  Island . 

4 - New  burry  port .

 

5- آرتور اپهام پوپ از م‍آخذ آمریکایی ، راهنمای کتاب ، دوره دوازدهم ، شماره 9 و 10 ( آذر و دی ماه 1348 ) . 

  6 - Wercester  Academy .

7 - Daniel  webester  Abercrombie .

8 - Alexander  Meiklejohn .

9- آرتور اپهام پوپ از مآخذ آمریکایی ،                 

10 - Place  of  legion .

11 - Honor .

12 - Horace  Gougne .

13 -John  shaply .

14 - Memorial  Hall .

15 - Laurence  Birgor .

16 - Burlington  House . 

17 - American  Institute  for  persian  Art  and  Archaeology .

 

18- مظاهری ، هوشنگ ، آرامگاه خارجیان در اصفهان « درباره پرفسور آرتور اپهام پوپ  »،  ماهنامه فرهنگ اصفهان ، شماره 11 ، بهار 1378 ، ص 77 71.

 

19 - Sir  Humphrey  Milford .

۲۰- آرتور اپهام پوپ از مآخذ آمریکایی ،   

 21 - A  survey  of  persian  art .

 22 - An  Introduction  to  persian  art .

 23 - Persian  Architecture  or  the  triumph  of  form  and  color . 

 24 - Masterpieces  of  persian  art .

29 - ۲۵ )  اپهام پوپ ، آرتور. معماری ایرانی ( پیروزی شکل و رنگ)، ترجمه کرامت اله افسر، فرهنگ سرا، تهران، 1365

30- حیات اصفهان (هفته نامه) ، سال یازدهم ، هفدهم شهریور ماه 1348.

31- صدیق، عیسی . یادگار عمر ، وزارت فرهنگ و هنر ، 1353 ، ج 3 ، ص 369  365

32- همان .

33- کتیبه موجود در آرامگاه پرفسور پوپ و همسرش.

34- همایی، ماهدخت بانو . مجموعه اشعار جلال الدین همایی، انتشارات هما ، تهران ، 1364

خورشیدی.  

 35- در تابستان سال  1380 خورشیدی  هنگامی که عضو شورای مرکزی سازمان غیردولتی «انجمن پویندگان جوان اصفهان» بودم، پیشنهاد کردم که در سالگرد درگذشت پروفسور پوپ و به عنوان پاسداشت و بازشناخت یک عمر تلاش دمادم این ایران شناس بزرگ ولی گمنام در ایران ، مراسم یاد بودی بر سر آرامگاه او برگزار کنیم.  

از آغاز تیرماه، همه جوانان عضو این انجمن در تکاپوی برگزاری این مراسم بودیم و سرانجام این مراسم در 12 شهریور ماه 1380 خورشیدی با انتشار زندگی‌نامه پروفسور پوپ، نمایشگاه کتاب، برافروختن شمع، پذیرایی سنتی با خرما و گفت و گوی چهره به چهره با رهگذران و غبار روبی آرامگاه پوپ و همسرش انجام شد. چند روز بعد روزنامه «نوروز» خبر این رویداد فرهنگی را چنین منتشر کرد: 

« برای نخستین بار پس از 23 سال [پس از انقلاب]، سی و دومین سالگشت درگذشت پوپ، به همت تشکل غیر دولتی «انجمن پویندگان جوان اصفهان» در شهریور ماه 1380خورشیدی با حضور در آرامگاه پوپ و همسرش در کرانه زیبای زاینده رود گرامی داشته شد» ( به نقل از روزنامه نوروز، سوم مهرماه 1380، ص 12)  

اما جالب‌ترین و تعجب‌آورترین اظهارنظر در این مورد، واکنش روزنامه کیهان  بود. این روزنامه در نوشتاری زیر عنوان «سایه سنگین نگاه کاسبکارانه بر جماعت دوم خردادی» به قلم «محمد تقی کرامتی» ادعا می‌کرد که در پشت پرده این اقدامات به ظاهر فرهنگی انگیزه‌ای سیاسی وجود دارد ولی این روزنامه برای این ادعای غیر واقعی خود هیچ دلیلی ارائه نکرد. در بخشی از نوشتار یاد شده روزنامه کیهان آمده بود:  

«...بزرگداشت یک پرفسور آمریکایی: در همین بین، انجمنی در اصفهان، برای نخستین بار در کشور، مراسم بزرگداشتی را برای یک پرفسور ایران‌شناس آمریکایی، به نام «آرتور اپهام پوپ» برگزار می کند. این مراسم که توسط «انجمن پویندگان جوان اصفهان» و با موافقت مسئولین مربوطه برگزار شد. ظاهراً به پاس ارج نهادن به تلاش‌های این پرفسور آمریکایی برای شناساندن فرهنگ و تمدن ایرانی به جهان صورت گرفت، که این اقدام فی نفسه و با صرف نظر از انگیزه های دیگر، بلا اشکال است، امّا قرائن و شواهدی همچون: همزمانی این مراسم با اوج‌گیری تلاش عناصر واداده به آمریکا برای برقراری رابطه، تقارن آن با حادثه 11 سپتامبر، آن هم برای اولین‌بار پس از 32  سال از تاریخ درگذشت وی، به روشنی حکایت از آن می‌کند که پشت پرده این اقدامات به ظاهر فرهنگی، انگیزه‌های سیاسی غیر قابل انکاری وجود داشت...» 

 نویسنده روزنامه کیهان به این نکته توجه نکرده بود که مراسم بزرگداشت پرفسور پوپ در اصفهان در روز 12 شهریور ماه انجام شده بود اما واقعه یازده سپتامبر و حمله به برج های دوقلوی تجارت جهانی در نیویورک در تاریخ ۲۰ شهریور ماه صورت گرفته بود. در هر حال بخت با ما یار بود که به طراحی این حملات تروریستی متهم نشدیم !

شاید اگر پرفسور پوپ می دانست که قرار است سال ها بعد و در ماه سپتامبر یک عملیات تروریستی در کشورش روی دهد، هرگز تاریخ درگذشت خود را در شهریورماه یا سپتامبر تعیین نمی‌کرد ! 

                     

 


پولکی و نبات اصفهان

$
0
0


نبات و پولکی ِ اصفهان

پژوهش و گزارش: شاهین سپنتا

نبات

نبات یکی از شیرینی‌های سنتی و محبوب ایرانی‌هاست. از دیرباز بهترین و اصیل‌ترین نوع نبات در ایران و به ویژه در اصفهان تولید ‌شده است. نبات ایران از پیشینه‌ای دیرینه برخوردار است که در آشنایی ایرانیان با «شکر» به عنوان ماده اصلی تشکیل دهنده آن، ریشه دارد.

به گواهی تاریخ، هندی‌ها و ایرانیان نخستین ملت‌هایی بودند که شکر را از نیشکر به دست آوردند.1 مهارت تولید «نی‌انگبین» یا همان «شکر» نخستین بار در خوزستان ایران و همچنین در میان مردمان درّه گنگ هندوستان  پاگرفت و فراگیر شد2 و در نیمه اول قرن هفتم میلادی تا چین نیز گسترش یافت3؛ بر این نکته بیرونی در آثارالباقیه نیز تاکید دارد و با اشاره به دیرینگی آشنایی ایرانیان با شکر یادآوری می‌کند که شکر برای نخستین‌بار توسط ایرانیان و در زمان جمشید از نیشکر به دست آمد.4

نبات در ادب فارسی:

نبات نوعی شیرینی ایرانی است که در همه جلوه‌های زندگی ایرانیان از شادی تا غم حضور دارد. نهادن شاخ نبات بر سفره عقد هنگام پیمان زناشویی به نشانه آرزوی زندگی شیرین عروس و داماد، و یا استفاده از آن در هنگام بیماری‌ها در پزشکی سنتی ایرانی، نشان از اهمیت این شیرینی نزد ایرانیان دارد.

استاد ابراهیم پورداود در  «هرمزدنامه» درباره ریشه واژه نبات می‌نویسد:

«... این که آن را نبات خوانده‌اند و به رستنی و گیاه "نیشکر" پیوسته‌اند، شاید در مقابل عسل (= انگبین) باشد که ماده شیرین حیوانی است از زنبور عسل.  آنچه را امروزه در فارسی نبات خوانند در پارینه، "تبرزد" خوانده‌اند و معرب آن "طبرزد" است، در پهلوی "تورزت"  Tvarzat  چنانکه در نامه پهلوی  " خسرو کواتان و ریدک" آمده است و در ادبیات فارسی هم بسیار به کار رفته:

وان سیب چو مخروط یکی گوی تبرزد / در معصفری آب زده باری سی‌صد

بر گرد رخش بر، نقطی چند ز بسد / واندر دم او سبز جلیلی ز زمرد

منوچری دامغانی

تبرزد را مرکب دانسته‌اند از "تبر" ( در پهلوی تَور Tavar ) و از جزء " زدن" ، یعنی چندان سخت است که با تبر باید آن را شکست و خرد کرد. این وجه تسمیه درست باشد یا نه، همه این را نوشته اند....

از دست دوست هرچه ستانی شکر بُوَد / وز دست غیرِ دوست تبرزد تبر بُوَد

سعدی

حمدالله مستوفی در نزهةالقلوب که در سال 740 نوشته شده، به جای تبرزد کلمه نبات به کار برده... شک نیست که کلمه نبات بسا بیشتر از نیمه هشتمین قرن میلادی داخل زبان فارسی شده و همه ما این شعر خواجه حافظ را به یاد داریم:

این همه شهد و شکر کز سخنم می‌ریزد /  اجر صبری‌ست کز آن شاخ نباتم دادند»

 

واژه «نبات» در ادب فارسی کاربرد فراوان دارد و  در ترکیب‌های گوناگون به گستردگی از سوی سرایندگان به کار رفته است. برای نمونه:

گفتم که لبت، گفت لبم آب حیات / گفتم دهنت، گفت زهی حَب نبات

*

حافظ چه طرفه شاخ نباتی‌ست کِلک تو / کش میوه دلپذیرتر از شهد و شکر است

حافظ

تو را رخ چون گل و لب چون نبات است / غلط گفتم، لبت آب حیات است

نظامی

گویم سخن شکرنباتت / یا قصه چشمه حیاتت

*

آمد می ناب وز پی نُقل / بادام و نبات و شکر آمد

مولوی

نبات اصفهان:

نظامی گنجه‌ای، شاعر پارسی‌گوی قرن ششم هجری، داستان دلبستگی «خسرو پرویز» به دلبرش «شکر» را در منظومه «خسرو و شیرین» زیر عنوان «شنیدن خسرو، اوصاف شکر اسپهانی را» چنین بازگو می‌کند که در آن زمان در سپاهان، بانویی زیباروی، خنده‌روی، پاکدامن، شیرین‌زبان و زیرک به نام «شکر» بود. نظامی در بیتی شکر بانوی اصفهانی را به نبات سپاهان تشبیه می‌‌کند که این نشانه‌ای از رسیدن آوازه نبات اصفهان در زمان نظامی به چهارگوشه ایران زمین است:

شکر نامی که شکّر ریزد او بود / نباتی کز سپاهان خیزد او بود

عطار نیشابوری هم در «خسرونامه» در وصف گلرخ، ضمن اشاره به شکر خوزستان از محبوبیت نبات یا تبرزد اصفهان یاد می‌کند:

به خوزستان شکر از خندهٔ او / تبرزد در سپاهان بندهٔ او

اکنون نیز نبات اصفهان از مرغوبیت خوبی برخوردار است و به عنوان یکی از سوغات اصفهان به شمار می رود.

 

روش تهیه نبات:

نبات با تشکیل بلورهای ریز «ساکارز» در محلول غلیظ آب‌شکر درست می‌شود. برای این کار ابتدا آب‌جوش را به نسبت وزنی 15 درصد به شکر اضافه می کنند و شکر را در آب‌جوش حل می‌کنند تا «محلول سیرشده» یا به اصطلاح شربت غلیظ شکر درست شود. سپس این شربت را به مدت 20 دقیقه در  پاتیل بزرگ مسی یا استیل با حرات 130 تا 140 درجه سانتی گراد  می جوشانند.6

برای تشکیل بلورهای ساکارز و معلق نگه داشتن آن در وسط شربت آب‌شکر، روی لبه پاتیل دیگری چند ردیف میله قرار داده و سپس نخ‌هایی (نخ ازجنس پنبه) را از این میله‌ها به صورت عمودی در داخل شربت آویزان کرده و شربت را از ظرف اصلی داخل آن ریخته و می‌گذارند تا به مدت 48 ساعت در گرم‌خانه بماند.

در این مدت ساکارز متبلور یا کریستالیزه شده و بلورهای نبات روی رشته نخ عمودی به عنوان بستر تشکیل می‌شود و این همان نخی است که در میانه شاخ نبات دیده می‌شود.

پس از تشکیل و تولید نبات و جداکردن آن از درون پاتیل، شیره یا پساب به‌جا مانده از نبات را که داخل پاتیل باقی مانده برای تولید نوعی شیرینی دیگر که اصطلاحا «آب‌نبات» نامیده می شود و اصفهانی‌ها به آن « پولکی» می گویند، به کار می برند.

 

انواع نبات:

به نباتی که به روش بالا بر روی رشته نخ تشکیل می شود، «شاخ نبات» گویند. همچنین بلورهای نبات که در سطح داخلی پاتیل تشکیل می‌شود «بدنه نبات» نامیده می‌شوند و به تکه‌های کوچک نبات باقی مانده در هنگام جدا کردن  شاخ نبات، به اصطلاح «خرده نبات» می گویند. به نبات تُرد و نازکی که روی سطح پاتیل تشکیل شود، «پرده‌نبات» گویند. 

گاهی محلول آب شکر را درون سینی‌های لبه‌دار بزرگ ریخته و سپس داخل گرم‌خانه می‌ گذارند که به این ترتیب نیازی به نخ‌کشی در پاتیل نیست و به نباتی که با این روش به دست می‌آید، «تخته نبات» گویند و به تکه‌های کوچک نبات که به هنگام جدا کردن «تخته نبات» از سینی برجا می‌ماند نیز «مویزه نبات» یا «خرده نبات» گویند.نباتی که در ظروف کاسه‌ای تهیه می‌شود و به همان شکل از کاسه خارج می شود، «کاسه‌نبات» یا «نبات کاسه‌ای» خوانده می شود.

 نبات‌های کوچک‌تر از خرده نبات را که در حقیقت همان بلور‌های ریز نبات هستند «نگین نبات» یا «نبات دندانه» گویند و ریزه‌های نبات باقی‌مانده در کف سینی یا پاتیل را به اصطلاح «خاک نبات» یا «پودر نبات» گویند که کمی از شکر درشت‌تر است و قابلیت حل شدن بالا با همان خواص نبات را دارند.

بهترین ویژگی نبات مرغوب، شفافیت بلور آن است. گاهی قنّاد یا «نبات ریز» با افزودن افزودنی‌های دیگر مثل زعفران ساییده یا گل زعفران به محلول آب شکر، قبل از ریختن به پاتیل، نبات زرد رنگ و خوش‌بوی «زعفرانی» تولید می‌کند.7

به تازگی در برخی کارگاه‌های نبات‌ریزی، به جای نخ از قطعات چوب‌های کوچک به عنوان بستر برای تشکیل بلورهای نبات بر دور آن استفاده می‌کنند که به آن «نبات چوبی» می‌گویند و هر شاخه نبات چوبی برای شیرین کردن یک فنجان چای کافی است و برای حل کردن آن در چای نیازی به قاشق چایخوری نیست.

نبات چوبی‌ها در حال حاضر در سه نمونه تهیه می شود:

یک) نبات چوبی ساده یا زعفرانی سنتی.

دو) نبات ساده ولی آغشته به ساییده گیاهان دارویی مختلف که عبارتند از:  نبات گل سرخ، نبات لیموعمانی، نبات گل پنیرک، نبات نعنا، نبات بابونه، نبات هِل، نبات دارچین، نبات زیره، نبات چای سبز، نبات رازیانه، نبات گل گاو زبان، نبات آویشن، نبات زنجبیل، نبات چای تُرش، نبات قهوه، نبات کاکائو، نبات گل ختمی، نبات پونه، نبان گل گلاب، نبات دارچین.

سه) نبات چوبی با استفاده از طعم‌دهنده های خوراکی به رنگ‌ و مزه‌ میوه‌های مختلف. نبات یا «Rock candy» با طعم میوه در خیلی از کشورهای دنیا طرفدار دارد اما هنوز در اصفهان که مهد نبات در جهان است، تهیه آن متداول نیست.

  

نبات ساده اصفهان، بازار اصفهان شهریورماه 91

  

شاخ نبات زعفرانی اصفهان

نبات چوبی و شاخ نبات، بازار اصفهان، شهریورماه 91

   

نبات چوبی آغشته به ساییده گیاهان دارویی

  

  

نبات چوبی با طعم‌ها و رنگ‌های مختلف


 

پولکی اصفهان

در اصفهان، برعکس سایر شهرها که مصرف حبّه قند هنگام نوشیدن چای متداول است، مصرف پولکی همراه با چای متداول‌تر است و باور عمومی بر این است که از این راه هم آسیب کمتری به دندان‌ها وارد می آید ( البته اگر جویده نشود) و هم به خاطر شیرینی کمتر پولکی، برای بدن کم زیان‌تر است.8

پولکی یکی از سوغات‌ها و شیرینی‌های معروف و مخصوص اصفهان است. مردم اصفهان به این شیرینی مخصوص شهرشان که معمولا با چای صرف می‌شود «پولک» یا «پولکی» می‌گویند و آن را «polek» یا «poleki» تلفظ می‌کنند. 

واژه پولک/ پولکی، صفت نسبی است از (پول9 + ک تصغیر+ ی) به معنی «پولک مانند». در حقیقت «پولکی» نوعی شیرینی از دسته «آب‌نبات‌ها» است که به صورت قطعات کوچک و گرد و نازک تولید می‌شود و به خاطر شباهت آن به پول فلزی یا سکه، در گذشته «آب‌نبات پولکی» و امروزه به اختصار «پولکی» خوانده می‌شود.

 

روش تهیه پولکی

چنان‌که گفته شد، پس از تشکیل و تولید نبات و جداکردن آن از داخل پاتیل، شیره یا پساب به‌جا مانده از نبات را که داخل پاتیل باقی مانده برای تولید نوعی شیرینی دیگر که اصطلاحا «آب‌نبات» نامیده می شود و اصفهانی‌ها به آن «پولکی» می‌گویند، به کار می‌برند.

پولکی در اصل شیره اضافی بجامانده از فرایند تولید نبات در کارگاه‌های نبات‌سازی است. به این ترتیب که پس از تبلور بلورهای نبات، هرچه که از شیره باقی بماند به آن کمی سرکه اضافه می‌کنند تا ار رسوب و شکرک‌زدن آن جلوگیری شود و سطحی شفاف و شیشه‌ای داشته باشد، سپس دوباره در دمای 140 درجه سانتی‌گراد جوشانده و بر روی سطح صاف یک سینی بزرگ گسترده می‌کنند و پیش از این که کاملا سفت و خشک شود از زیر دستگاه پولکی یا همان غلتک هایی که دارای نقوش دایره مانند و گاه همراه با نام یا نماد تولیدکننده  است، عبور می‌دهند تا به قطعات کوچک و نازک دایره شکل که در اصطلاح «پولک» یا «پولکی» گفته می شود، تقسیم شود.

در گذشته‌ای نه چندان دور به جای غلتک با استفاده از ابزاری به نام « مُشته» و فشردن آن بر روی آب‌نبات، آن را پهن کرده و شکل نازگ و گرد پولکی روی آن نقش می‌بست.  مُشته (ابزاری که در مشت جا می‌شود) ابزاری فلزّی / ریخته‌گری شده با دسته‌ای باریک در حدود 15 سانتی‌متر و سری پهن و دایره وار به قطر در حدود 5 سانتیمتر بود، روی کف مُشته، نشانه یا نوشته ای نبود که بر آب نبات، نقش ببندد. 

البته برخی از کارگاه‌ها به صورت تخصصی و مستقل به تولید پولکی از ترکیب آب و شکر مشغول هستند و فرایند تولید نبات را انجام نمی‌دهند.

در اصفهان، انواع پولکی با افزودن ساییده گیاهان مختلف به عنوان طعم‌دهنده‌های کاملا طبیعی تولید می‌شود که عبارتند از: زعفرانی، لیموعمانی، کنجدی، نارگیلی، پسته‌ای، نعنایی، عسلی، زنجبیلی، کاکائویی.

در شهر باغبهادران در نزدیکی اصفهان، نوعی آب‌نبات تخته‌ای با ترکیب انواع طعم‌دهنده‌ها تولید می‌شود که شباهتی به پولکی اصفهان ندارد اما افراد محلی به آن «پولکی رُسی» یا « چهار قناد» می‌گویند و طرفداران خاص خود را دارد.

ضرورت ثبت و حفظ شیوه سنتی تهیه گز و پولکی و نبات اصفهان:

در حال حاضر اکثر کارگاه‌های سنتی گز و پولکی و نبات اصفهان روی به تعطیلی می‌روند و عمده پولکی و نبات اصفهان در کارخانه‌ها و کارگاه‌های بزرگ به روش صنعتی تولید می‌شود. از بازار قنادها در بازار بزرگ اصفهان که در گذشته یکی از کانون‌های تولید و فروش نبات و پولکی اصفهان بود، جز نام چیزی باقی نمانده و اکنون حجره‌های آن به عطاری و لباس فروشی تغییر یافته‌اند.

به نظر می رسد با توجه به پیشنه تولید گز و نبات و پولکی در اصفهان و شرایط موجود، سازمان میراث فرهنگی باید با کمک معدود تولیدکنندگان سنتی گز و پولکی و نبات اصفهان، شیوه سنتی تهیه و تولید این شیرینی‌های دوست داشتنی و سوغات ویژه اصفهان را ثبت و حفظ نموده با ایجاد کارگاه‌های کاملا سنتی، امکان بازدید گردشگران از شیوه تهیه این سوغات اصفهان را به عنوان یکی از جاذبه‌های گردشگری اصفهان، فراهم آورد.10


 

   گز و پولکی اصفهان

  

پولکی زنجبیلی اصفهان   

اجاق و ابزارهای کارگاه نبات‌ریزی سنتی

 

پاتیل مسی نبات 

  

پاتیل مسی پولکی

  

تشتک مسی

  

کف‌گیر و طوقچه

  

آب‌گردان

  

دستگاه پولکی یا غلتک

                                      مهدی میرخلف زاده، پولکی و نبات مهدی

 

سپاسگزاری:

با سپاس از راهنمایی آقای دکتر جلیل دوستخواه و توضیحات آقای مهدی میرخلف زاده، قناد و نبات‌ریز اصفهانی و فروشنده فروشگاه «پولک و نبات مهدی» در خیابان گلزار اصفهان، درباره شیوه سنتی تهیه پولکی و نبات اصفهان.

 

پی‌نوشت:

1- شکر از گیاه «نیشکر» با نام علمی   Saccharum officinarum و یا گیاه «چغندر قند» با نام علمی Beta vulgaris به دست می آید. تاریخچه نیشکر نشان می‌دهد که ایرانیان و هندی‌ها نخستین ملت‌هایی بودند که هزاران سال پیش توانستند شکر متبلور سفید را از نیشکر به دست آوردند.

2- واژه «شکر» در فارسی، هم‌ریشه با «ساکارا» در سانسکریت است که به گیاه نیشکر گفته می‌شود.

3- نویسنده چینی «مون شن» در نیمه دوم سده هفتم میلادی دراین مورد نوشته است: « ...شکری که از ایران آورند بسیار خوب است.» این نکته چنین می نماید که در روزگار پادشاهی خاندان تانگ در چین ( 907 – 618 میلادی) شکر از کالاهایی بوده که از ایران به چین می رفت  و در آنجا شناخته شد.

4- سخن بیرونی در آثارالباقیه چنین است: «... در این روز ]نوروز [ رسم است که مردمان برای یکدیگر هدیه می‌فرستند و سبب آن چنانکه آذرباد موبد بغداد حکایت کرد این است که نیشکر در کشور ایران روز نوروز یافت شد و پیش از آن کسی آن ‌را نمی‌شناخت و نمی‌دانست که چیست و خود جمشید روزی نی‌ای را دید که کمی از آب‌های درون آن به بیرون تراوش کرده بود و چون جمشید دید که آن شیرین است امر کرد که آب این نی را بیرون آورند و از آن شکر سازند و آنگاه در روز پنجم [نوروز، محصول نهایی یعنی] شکر به دست آمد و از راه تبرک به آن، مردم برای یکدیگر شکر هدیه فرستادند و در مهرگان نیز این کار را به همین میزان تکرار کردند...». بر بنیان این سنت کهن در جشن‌های ایرانی نهادن شکر و کله قند و نبات بر سفره متداول است.

5- تفاوت خرده نباتی که از شاخ نبات برجای می‌ماند با خرده نباتی که از تخته نبات به جا می‌ماند این است که اولی ممکن است دارای تکه‌های کوچک نخ باشد اما دومی بدون تکه‌های نخ و مرغوب‌تر است.

6- ویژگی ممتاز نبات اصفهان در این است که در آن از جوهرقند یا بلانکیت استفاده نمی‌شود. جوهر قند قند ماده‌ای است که از آن برای درخشندگی و سفیدی بیشتر ترکیبات قندی استفاده می‌شود و مصرف آن توصیه نمی‌شود.

7- گاهی افراد متقلب به جای زعفران ساییده یا گُل زعفران، از گلرنگ و یا کاکُل ذرت رنگ‌شده در داخل نبات استفاده می‌کنند. برای تشخیص این تقلب، می‌توان نبات را داخل آب حل نمود و رشته‌ای را که به نظر می رسد گل زعفران باشد از آن جدا کرد و در داخل نعلبکی محتوی آب گرم با انگشت سایید. اگر این رشته به اصطلاح رنگ‌داد و به تدریج در آب حل شد، زعفران است وگرنه گلرنگ یا کاکل رنگ شده است.

8- چند سالی است که نبات و پولکی رژیمی و بدون قند نیز برای بیماران دیابتی یا افراد خواستار کاهش وزن در بازار عرضه می‌شود.

9- پول در اصل، نام یک سکّه کم ارزش مسین بوده و بعدها مفهوم دارایی و مال اعم از سکّه و اسکناس یافته است و ترکیب هایی چون پول دار، پول دوست، پول پرست و بی پول و جز آن را با آن ساخته اند. ترکیب پول سیاه نیز به معنی پول کم ارزش نیزاشاره به «سیاه شدن» همان سکّه مسین بر اثر کاربُرد زیاد و گشتن در دست مردم، دارد. پولکی همچنین معنی کنایی و نکوهش آمیز ِ شخص ِ پول دوست یا رشوه‌گیرهم دارد.

10-  پولکی اصفهان خواهر خوانده دیگری هم دارد به نام «آب نبات قیچی» با  ترکیبات اصلی شکر و آب که پس از فرآیند جوشاندن و هوادهی خمیر آب‌نبات و سرد نمودن، برش خمیر با قیچی به تکّه‌های کوچک، بریده شده و به همین گونه به خریدار عرضه می‌شود. آب‌نبات قیچی در حال حاضر با مواد افزودنی گیاهان دارویی و معطر و یا دانه‌های روغنی چون گردو، مغز بادام درختی و زمینی تولید می‌شود. در سال 1390 دانش تولید آب‌نبات قیچی به نام استان خراسان شمالی در فهرست آثار ملی ثبت شد.

 

خاستگاه‌:

1- آثارالباقیه، ابوریحان بیرونی، ترجمه: اکبر دانا سرشت، ناشر: امیرکبیر، تهران، 1389 خورشیدی، ص 327.

2- خسرو و شیرین، نظامی گنجوی، به کوشش: حمید رضا مجد آبادی، ناشر: پروان، تهران، 1390 خورشیدی.

3- هُرمَزدنامه، ابراهیم پورداود، ناشر: اساطیر، تهران، 1380 خورشیدی.

4- لغت نامه، علی اکبر دهخدا، زیر نظر: دکتر محمد معین و دکتر جعفر شهیدی، ناشر: دانشگاه تهران،  تهران، 1373 خورشیدی.

5- فرهنگ بزرگ سخن، دکتر حسن انوری، ناشر: سخن، تهران، 1382 خورشیدی.

6- اصفهان بهشتی کوچک اما زمینی، محمود رضا شایسته و منصور قاسمی، ناشر: نقش خورشید، اصفهان، 1383 خورشیدی.

7- تلخ و شیرین شکر، آناهیتا بطحاییان، در این نشانی: +

8- تاریخچه قند و شکر، محمد معینی، در این نشانی : +

 

گلرخسار صَفی‌ اِوا

$
0
0


ایران ِ عزیز ِ من !

سروده استاد «گلرخسار صَفی‌ اِوا» سراینده تاجیک درباره ایران


از باختر و سُغدم ، از وُست‌ام و از زندم، رُخّـان بدخشانم ، وُلکان دماوندم
من هجرم و من وصلم، من نسخه نی ام، اصلم
فرهنگ شرر دارم، خون رگ و پیوندم

یک ذره ز خورشیدم، یک غنچه ز امیدم، یک نوده ز ده بیدم
یک حلقه ز دربندم، از میهن گلنارم، از گلخن گلخارم

ایران عزیز من! ای جان عزیز من!
ای میهن سبز مهر، ای شهرگ نبض شعر
ای دور به جان نزدیک، ای نور دل و دیده


ایران عزیز من! ای جان عزیز من!
قانون تو انشا کرد، قانون سعادت را، جمشید تو بینا کرد، کاخ فرّ ملت را
تیر نظر آرش، در سینه نهان دارم، شهنامه عالم ساز، از فضل کیان دارم
ما را به دل تنگت، ای یار به هم آور، صد بار تو را میرم، یک‌بار به هم آور
بر گلشن گلخند ، بر فرق دماوندت، گلخار نمی‌زیبد، گلنار به هم آور
پیوند نیاکانی، پیوند دل و جانی

ایران عزیز من، ای جان عزیز من!

به فرخندگی مهرگان، جشن مهرورزان:

$
0
0


جشن مهرگان

سروده استاد ادیب برومند

 

مهربان شو که مهرگان آمد  / مهرگان شاد و مهربان آمد
شادمان باش و مهربانی کن / شادی و مهر توأمان آمد
مهرگان جشنِ شادمانی‏هاست / شاد از آن باغ و بوستان آمد
بارِ دیگر به شیوه‏ای دلخواه / باغ و گلزار، دلستان آمد
جشنِ فرخنده‏ی نیاکان است / زین سبب راحتِ روان آمد
یادگاریست از قوی‏دستان / که خوش از عهدِ باستان آمد
گل که پژمرد از حرارتِ تیر /از نسیمِ خزان جوان آمد
سوی جالیز بین که میوه و گل / در طراوت چه هم‏عِنان آمد
اعتدالِ هوا به رقص آورد / سرو را کز طرب روان آمد
رخت بستند جیرجیرک‏ها / در چمن مرغِ نغمه ‏خوان آمد
مهر، بر ما فِشانَد آن نوری / که از او تیرگی نهان آمد
رفعِ افسردگی شد از گرما / تا نسیمِ خزان وزان آمد
مهر ما را دهد فراوان سود / سودمندیش بی‏کران آمد
تا بود نور باقی اندر مهر / بر بقایِ زمین ضَمان آمد
مهر ما را به مهربانی خواند / کاین پیام‏آور از جَنان آمد
دوستی ارمغانِ پَردیس است / که بهین‏گونه ارمغان آمد
هرکه از مهر بهره ‏ای کم داشت / بر تن از بهرِ او زیان آمد
مهر، سرچشمه ‏ی محبّت‏هاست / کآبش از خیر، نوشِ جان آمد

قفل سازی سنتی

$
0
0


نگاهی به هنر قفل‌سازی

شیرین کسرایی

هنر و صنعت از دیر باز درکنار یکدیگر بوده و هنرمند ایرانی با تغییر شکل دادن به مواد سخت و بی‌جانی چون سنگ، چوب و فلز به آن ها روح و هویتی تازه بخشید، چنان که از این پیوند، آثار بدیع و زیبایی خلق گردید. یکی ازهنرهای این هنرهای زیبا، هنر قفل سازی است که درآن با نقش زدن بر فلز، طرح‌های زیبا و دلنشین از نقوش تزئینی پدید می آید و این نقوش با اسطوره در هم می آمیزد، تا با این عمل شناسایی اسطوره‌ها و درک و دریافت فرهنگ و تمدن غنی و با شکوه ایران باستان میسر گردد. هرچند که با ظهورعصر ماشین و تکنولوژی، زیبایی و ظرافت این هنر زیبا کم رنگ تر شده ولی هنوز هم در گوشه و کنار کسانی هستند که بر حسب علاقه و ذوق به هنر ظریف قفل سازی روی می‌آورند و مانع از زوال این هنرمی شوند. انسان قرن 21، نمی تواند به طور کلی  نقش اساطیر و نماد‌های اعصار گذشته را نادیده انگارد. اسطوره ها و نماد هایی که تنها درحد کلام و ظاهر نمی گنجند و در پرتو تصویر و صدا و حرکات خویش مستترند. در این رابطه بهتر است برای شناخت بهتر از ملل و اجتماعات گذشته با فرهنگ وتمدن آن ها آشنا شویم هر چند که این آشنایی درعین زیبایی و تنوع، دشواری‌های خاص خود را هم دارد.[1]

قفل با طرح بز

قفل با طرح گوزن

قفل با طرح خروس

قفل با طرح شانه به سر

در میان تمامی هنرها، هنر فلز کاری از سابقه بسیار قدیمی و طولانی برخوردار است هنری که قرن‌ها پیش از میلاد مسیح رشد و توسعه یافت و در دوران اسلامی به شکوفایی رسید. این توسعه در سده‌های اول تا پنجم هجری قمری با ساخت اشیاء و ظروف مختلف در قالب طرح‌ها و رنگ‌های تزیینی برجسته تر شد و نمونه‌های ارزشمندی  را در اختیار علاقمندان و محققان هنرهای اسلامی قرار داد. در این میان هنر قفل‌سازی نیز یکی از زیر مجموعه‌های هنر فلز کاری است که در انواع ساده و تزیینی به ظهور رسید.

  تاریخچه قفل سازی

در رابطه با تاریخچه قفل سازی شواهد به دست آمده، مؤید آن است که این هنر حداقل از قرن ششم میلادی به بعد در کشورمان رواج داشته است. درآن زمان هنر قفل سازی نیز همانند سایر صنایع وابسته به فلز کاری از اهمیت ویژه ای بر خوردار بود لیکن در ادوار اسلامی در قالب شاخه ای مجزا از هنر به تکامل و ترقی دست یافت. در این دوران قفل علاوه برخصوصیت امنیتی که داشت ، کاربری سمبولیک نیز یافت چنان که دربستن دخیل به نخل ها وعلم‌های عزاداری جهت قضای حاجت نیز  استفاده می شد. درآن زمان قفل درنذربندی های مذهبی اهمیتی همانند ایمن داشتن خانه ها و صندوقچه‌ها از گزند حوادث پیدا نمود و مراکز عمده  تولید آن در ایران شامل تبریز، اردبیل، سراب، زنجان، قزوین، تهران، سمنان، کاشان، اردستان، نجف آباد ، اصفهان، چال شتر ، یزد، مهریز، ابرکو، بوانات، شیراز، فسا، جهرم، همدان، کرمانشاه، کرند، بروجرد، بجنورد، مشهد، نیشابور، کرمان می‌گردید. در حال حاضر این هنر فقط در چالشتر (7 کیلومتری شهرکرد و کرند) از رونق نسبی برخوردار است[2]

انواع قفل

قفل‌هایی که در گذشته تولید می شد به سه دسته 1- قفل رمزی 2- قفل کلیدی 3-قفل طلسمی[3] تقسیم می‌گردید. قفل‌هایی که بدون کلید باز و بسته می شوند به قفل‌های رمزی مشهورند. این قفل‌ها مرکب از چند حلقه عریض متحرک است که درهر حلقه حرف یا حروفی نوشته شده و درهنگام بازکردن قفل درکنارهم قرارمی گیرند.

قفل کلیدی نیز به قفل هایی می گویند که با کمک کلید باز و بسته می شود این قفل ها در انواع مختلفی چون قفل فنر خاردار، قفل فنر خمیده و قفل  فنر پیچ دار قابل مشاهده اند.[4]

قفلی طلسمی هم از نمونه هایی است که انتقال آن نوعی ایمنی و اتکا به صاحب قفل و دور شدن آن از چشم بدخواهان می بخشید ومهمترین نوع آن موسوم به نظر قربانی بود. این قفل ها شبیه به گردنبند و یا آویز و به همان صورت گردنبندهای طلسمی ساخته می‌شد. درآن زمان مادران این قفل‌ها را به قنداق و یا کلاه نوزاد و یا بر گردن و لباس کودک خویش می‌آویختند تا در حقیقت او را از چشم  بد مصون دارند. با این کار خود و کودکشان را برشیاطین، اجنه، حسودان و بخیلان می بستند (قفل می کردند) تا از شر بلایای آن‌ها ایمن باشند.

 البته ازاین قفل‌ها برای بستن زبان یاوه گویان و بدخواهان، بستن مردان در فاصله بین عقد وعروسی و یا حفظ جنین در شکم زنان آبستن نیز استفاده می‌کرده‌اند. برای این کار قفل‌های مذکور را نزد دعانویسان و طلسم‌گران می‌بردند تا اوراد لازم برآن نوشته شود. شکل این قفل ها به این صورت بود که داخل آن یک فنر ساده  کار می‌شد و سوراخی نیز در بدنه قفل تعبیه می گردید.[5]

با این کار امکان ضربه زدن و فشارآوردن با نوک سنجاق به فنر وجود داشت تا ازاین طریق کمانه از بدنه قفل خارج گردد. این شیوه برای آن بود که هر زمان صاحب قفل تمایل به باز کردن کمانه از بدنه قفل داشت با ذکر نیت قبلی (بستن زبان فلان شخص) کمانه را از داخل سوراخ بدنه خارج کرده و مجددا عمل قفل کردن را تکرار نماید.[6]  

نمونه هایی از قفل های تزیینی و نمادین

قفل‌هایی به شکل پیکره آهو که در پرده های مصیبت، همیشه نماد مظلومیت و بی گناهی بوده است و به همین دلیل نیز در نمایش صحنه‌های جنگ امام حسین و واقعه عاشورا همواره مظلومیت و بی‌گناهی این حیوان دیده می شود.[7]

این تصویر همچنین بیانگر نمادهای دیگری چون اندام زیبا، خوراک لذیذ، ظرافت و وقار است و در سنت‌های عربی و عبری نماد بی‌گناهی، زیبایی، کم رویی[8] به شمارمی آید.

نقش دیگری که در هنر قفل سازی دیده می شود نماد ظاهری اسب می باشد که در باورهای هنری نماد اسب همچون نماد خورشید، مرگ، شجاعت، قدرت و سرعت تجلی  می یابد . نقش این حیوان در هنر قرون وسطی  به شکل نماد جنگ، فتح، قحطی و مرگ[9]دیده می شود.

از نمادهای دیگر که به این حیوان نسبت داده می شود، نجابت خانوادگی، آزادی، انرژی خورشیدی، حرکت، خیرخواهی، دانش، هوش، لجاجت، فهمیدگی و سرسختی است.[10] که هنرمندان این خصوصیات را با استفاده از نقش و تندیس اسب در آثار خود به ظهور می رساندند.

 نماد دیگر به کار گرفته شده در هنر فلز کاری که شاید پیشینه‌ای دورتر و قدیمی‌تر از نقوش دیگر داشته باشد نمادی از گاو است.

گاو در باورهای قومی و اساطیری نماد نجابت خانوادگی، بزرگواری، دلیری، شجاعت، و علو طبع و مبین ارزش‌های مادی است که در اسطوره‌های کشورهای مختلف نقش نیروی زاد و ولد و حیوان قربانی را نیز یافته است.[11]

از خصوصیات دیگر این حیوان در نمادگرایی می‌توان به قدرت،آفرینش، حاصلخیزی، حیات، تحمل و رنج، قدرت زندگی، کشاورزی، گرما و روشنایی[12] اشاره کرد

.جدایی از موارد فوق نمونه ی دیگری که می توان به آن اشاره کرد، نماد بز کوهی است که تصویر او معرف حیوان مورد توجه در فرهنگ ایران است. اقوام باستانی بز کوهی را مظهر یکی ازعوامل طبیعی سودبخش می دانستند. به عنوان مثال در لرستان این حیوان خورشید یا وابسته به خورشید بود و گاهی نیزد نقش فرشته بالدار را تداعی می کرد. [13]

علاوه بر این به دلیل اعتقاد مردم باستان بر رابطه کره ماه با نزول باران و ارتباط خورشید با خشکی و گرما شاخ‌های خمیده بزکوهی با هلال ماه ارتباطی تنگاتنگ داشت و شاخ‌های پرپیچ و خم او در نزول باران مؤثربود.

بز کوهی در شوش و ایلام نیز مظهر فراوانی و رب‌النوع روئیدنی ها[14]و در اعتقادات مردم سومر نمایان‌گر خصیصه حیوانی خدای بزرگ به شمار می آمد[15]

چلیپا نیز از دیگر نمادهایی است که در هنر مردم سرزمین‌های مختلف جایگاه به سزایی داشته است.

نقش چلیپا یا گردونه خورشید در میان اقوام گوناگون وجود دارد و نمونه‌های آن در تمدن ایران و هند باستان نیز دیده می شود.

این نقش گویا همان مُهری بوده که بر پیشانی ها، دست و سینه مهردینان داغ می‌شده تا نشانی از اعتقادات آن‌ها باشد. علاوه بر این نقش چلیپا نشان دهنده چهار گوشه زمین و نماد (هو آشتی) یا آشتی بزرگ یا همان (صلح اکبر) است که برادری و یگانگی را میان همه جهانیان برقرار می‌کند.

تصویر چلیپای شکسته نیز، نماد نیک بختی درآیین هندوست. نقوشی از این نماد و صلیب شکسته در آیین هندو با صورت خورشید و نیز رب النوع گانشه از میان بردارنده موانع و راهگشا بوده است که تندیس آن را در تقاطع جاده‌ها قرار می‌دادند [16]

قفل سازی در چالشتر

قفل‌سازی در چالشتر قدمتی سی‌صد ساله دارد و اولین استاد این هنر در آن‌جا «حاج عبدالوهاب ریاحی» نام داشت. قفل‌های عرضه شده توسط این استاد به قفل های حاج‌عبداللهی معروف بود[17] که ظرافت و زیبایی خاصی در آن دیده می‌شد. نفیس‌ترین اثر استاد «حاج عبدالوهاب ریاحی» قفل  بزرگی است که چهار کیلو و نیم وزن دارد و در سفر او به خانه خدا به این مکان مقدس اهدا شد.

 بعد از حاج عبدالوهاب، استادان دیگری همچون استاد حسین صنیع، استاد جلال نوربخش و فرزندش جواد همچنین استاد سید ضیاء الدین بهشتی، علی‌نقی نقوی، علی‌خان خواجه علی، محمد تقی رنجبر، و استاد احمد نیکزاد ادامه دهنده راه استاد و سازنده قفل‌ های معروف حاج عبداللهی بودند.

هر کدام از این قفل ها با احتساب کلید معمولا از بیست و سه قطعه بر خوردار بود که ساخت هر یک از آن ها  2تا 3 روز طول می کشید. برخی قطعات یاد شده در این قفل ها عبارتند از تنه یا شاسی، دسته و دو پایه که دسته روی آن سوار می شود، یک میخ که در یک طرف پایه و دسته لولایی قرار می گیرد، طبلک داخل قفل، زبانه، واشر پشت زبانه، فنر، ماسوره.

وزن قفل های حاج عبداللهی از 2 گرم تا یک کیلو و سی‌صد گرم متغییر است که در حال حاضر با توجه به شرایط فعلی ساخت این گونه قفل‌ها مقرون به صرفه نیست لذا هنرمندان قفل‌ساز در کنار کار قفل‌سازی به صنایع دیگری نظیر ساخت انبر، چاقوهای قالی بافی، قیچی و... روی می آوردند.

از مشکلات عمده قفل سازی می توان به کمبود مواد اولیه و گرانی ابزار کار وعدم حمایت و نبود بازار فروش اشاره کرد. در این رابطه سازمان میراث فرهنگی صنایع دستی و گردشگری می تواند با ایجاد نمایشگاه‌های فصلی و دائمی در داخل و خارج کشور و تبلیغات مناسب دراین زمینه روح دوباره‌ای را در کالبد هنر قفل سازی چالشتر بدمد.[18]

------

1.اسماعیل پور، ابوالقاسم/ اسطوره و مفاهیم نمادین /انتشارات صدا و سیما/ چاپ اول سال1377 / ص18 تا ص20

2.یاوری، حسین/ فلز کاری/ انتشارات سوره مهر/چاپ اول سال1380 /ص133 و 134

3. همان/ص134

4. همان/ص134

5. تناولی، پرویز/ طلسم گرافیک سنتی ایران/انتشارات بن گاه/چاپ اول 1385/ص83

6.همان/ص83

7. کوه نور،اسفندیار/دایرةالمعارف هنرهای سنتی ایران/انتشارات نورحکمت/چاپ آستان قدس رضوی، نوبت اول/ جلد دوم/ سال 1384 /ص128

8. کوه نور،اسفندیار/ دایرةالمعارف هنرهای سنتی ایران/انتشارات نورحکمت/چاپ آستان قدس رضوی، نوبت اول/ جلد دوم/سال 1384 /ص114

9.هال، جیمز/فرهنگ نگاره ای، نماد ها در هنر شرق و غرب/ترجمه، رقیه بهزادی/ انتشارات فرهنگ معاصر/ چاپ اول 1384/ص24

10.کوه نور،اسفندیار/دایرةالمعارف هنرهای سنتی ایران/ انتشارات نورحکمت/چاپ آستان قدس رضوی،نوبت اول/ جلداول/سال1384/ص128 تا131

11.هال، جیمز/ فرهنگ نگاره ای، نماد ها در هنر شرق و غرب/ ترجمه، رقیه بهزادی / انتشارات فرهنگ معاصر/چاپ اول1380/ص85 و86

12.کوه نور،اسفندیار/دایرةالمعارف هنرهای سنتی ایران/انتشارات نورحکمت/چاپ آستان قدس رضوی،نوبت اول/جلد دوم/ سال1384  /ص181و182

13.نشریه ستاد بزرگ ارتشتاران،بخش تحقیقات تاریخ ایران شناسی ،شماره3،سال پنجم/چاپخانه ارتش شاهنشاهی/آذر و دی1349(شماره مسلسل 29)/ص183 

14همان/ص183 

15.همان/ص183 

16.رضی ،هاشم/آیین مهر(تاریخ آیین راز آمیز میترایی در شرق و غرب از آغازتا امروز) /انتشارات بهجت/چاپ دوم 1385/ص270و272

17.فصلنامه فرهنگی و هنری،اجتماعی فرهنگ بام ایران/چهار محال و بختیاری /شماره2، تابستان1378/نشر اندیشه/ص36 

18.همان/ص36 


به مناسبت روز دامپزشکی

$
0
0


ضرورت بازنگری در شعار جامعه دامپزشکی کشور بر بنیان

آرمانِ دامپزشکی در بُن مایه های فرهنگ ایران:

دام سالم، انسان سالم، زندگی سالم

شاهین سپنتا (دامپزشک)

دیوارنوشته شبکه دامپزشکی شهرستان اصفهان، 14 مهرماه 91

چهاردهم مهرماه هر سال در تقویم رسمی ایران «روز دامپزشکی» نام گرفته است و همه ساله در چنین روزی سازمان‌های دولتی و غیردولتی برنامه هایی را برای بازگویی اهمیت دانش دامپزشکی و نقش آن در پیشبرد بهداشت جامعه برپا می‌کنند و سال‌هاست که در بیش‌تر این برنامه‌ها یک جمله آشنا که به عنوان "شعار دامپزشکی" در ایران انتخاب شده است در برابر دیدگان باشندگان خودنمایی می‌کند، اما جامعه دامپزشکی تاکنون به این نکته توجه نکرده است که این جمله که برپیشانی همه نشست ها و برنامه ها نصب می شود، تنها بیان کننده بخشی از مجموعۀ فعالیت‌ها و خدماتی است که جامعه دامپزشکی برای بهداشت و حفظ سلامت حیوانات و انسان‌ها برعهده دارد. به سخن دیگر، شعار «دام سالم، غذای سالم، انسان سالم» تنها ناظر بر بخش کوچکی از مسئولیت بزرگ جامعه دامپزشکی کشور به ویژه در زمینه بهداشت مواد غذایی با منشاء فراورده های خام دامی است.

اما همان گونه که می دانیم همکاران دامپزشک ما در رشته های کاری متنوع دیگری همچون دارو و درمان و علوم آزمایشگاهی مشغول به فعالیت هستند و نمی‌توان پذیرفت که همکاران دامپزشک که انتظار می‌رود بیشترشان از حامیان حقوق حیوانات و مدافعان محیط زیست به شمار روند، به «دام سالم» صرفا به عنوان منشاء «غذای سالم» نگاه می‌کنند.

به سخن دیگر در این شعار مشهور، همه حیوانات اعم از اهلی و غیر اهلی زیر واژه مبهم « دام » تعریف شده و در کمال تعجب همگی منشاء غذای انسان معرفی شده و دامپزشکان را مسئول سلامت آنها به عنوان منبع غذا جهت تامین سلامت انسان می داند.

روشن است که این نگاه به مسئولیت های خطیر جامعه دامپزشکی، نادرست و ناشی از برداشت غلط طراحان آن است و به این تریبب به نظر می رسد که شایسته است که جامعه دامپزشکی کشور با بازنگری در شعار حرفه‌ای خود، نگاهی فراگیرتر به نقش و اهمیت دانش دامپزشکی در جامعه داشته باشد و در همین راستا این نگارنده با نگرش و بهره گیری از ریشه های فرهنگی و تاریخی گزینش روز دامپزشکی و جلوه هایی از آن که در نیایش کهن «گوش یشت» برجای مانده، اصلاح شعار پیشین را به صورت " آرمان دامپزشکی" یعنی « دام سالم، انسان سالم، زندگی سالم»  با تاکید بر همزیستی بین انسان و حیوانات، پیشنهاد می‌کند.

از این روی، در ادامه به ریشه‌های تاریخی و فرهنگی روز دامپزشکی و انگیزه‌های گزینش آن برای ثبت در تقویم رسمی کشور اشاره خواهد شد. شاید آگاهی از ریشه ها، تلاش ما را برای انجام بهتر مسئولیت بزرگی که بر عهده داریم، دو چندان سازد.     

چنان که می دانیم در ایران باستان هر یک از روزهای ماه، نامی ویژه داشتند. برای نمونه روز یکم هر ماه را «اورمزد»، روز دوم را «بهمن»، روز هفتم ماه را « امرداد»،  روز دهم را «آبان»، روز دوازدهم را «ماه»، روز چهاردهم را «گوش» و روز بیست و یکم را «رام» می‌نامیدند و در روزهای «بهمن»، «ماه»، «گوش»  و «رام » که در اصطلاح روزهای «نبُر» نامیده می‌شدند از ریختن خون جانوران و خوردن گوشت آن‌ها پرهیز می‌کردند و این کار با انگیزه حفظ جمعیت‌ گروه‌های جانوری و همچنین تامین سلامتی انسان‌ها انجام می‌شد.  

واژه «گِوش» در اوستا «گِو» = «گاوُ » = «گاوُش» = «گِوش » و در پهلوی «گُوش» و در فارسی «گاو» در اصل به معنی «جهان» و «گیتی» و «مجموعۀ آفرینش » و همچنین نام کلی همه چارپایان و ستوران اهلی است. گاه این واژه به معنی گوشت یا شیر هم آمده است. گُوش نام روز چهاردهم ماه است که به نام گِوش ایزد بانوی نگاهبان چارپایان سودمند خوانده می‌شود.

در نهمین یشت از یشت‌های بیست و یک گانه اوستا که «گوش یشت»  یا «دَرواسپ یشت» نام دارد (دَرواسپ  به معنی " دارنده اسب درست" می باشد) در ستایش و نیایش ایزد بانوی نگاهبان چارپایان و ستوران (گِوش یا گِوش تَشَن یا درواسپ) می‌خوانیم:

 « درواسپ توانای مزدا آفریده اشَوَن را می‌ستاییم که ستوران خُرد را تندرست نگاه می‌دارد؛ که ستوران بزرگ را تندرست نگاه می دارد؛ که کودکان را تندرست نگاه می دارد…نیرومند بُرزمند پاداش نیک بخشنده و درمان بخشی که اشَوَن مردان را یاری رساند و پیشه درست بخشد و آرامگاه آماده کند ».  

دستور "داراب پالتن" موبد بزرگ پارسی در منظومه خود به نام «فرضیات نامه» که در سال 1063 یزدگردی سروده ، تفصیل سی روز از ماه را به شرح از یک ترجمه پهلوی آورده و «تفصیل روز گوش» را چنین به نظم کشیده است:

به روز گوش زین گردان بر اسپان / خریدن جملگی این روز می دان

به رنج و آفت خلقان حمایت / همه این روز کردن به حمایت

هرآن چه کار گاو و گوسفند است / همه این روز کردن سودمند است

همه کار سلاح و ورزش آن / نمودن هر هنر این روز می دان

به کشت و ورز ها هم گاو راندن / به آمرزش پی این کار ماندن

کند کم خورد هر چند گوشت این روز / که شیر و غیر ازو بر خوان باندوز

به روز گوش و هم دیگر انیران / تمامی شاخ و هم سم ستوران

به رنگ گونه گون آراستن شان / دهشن نیک تر دادن به ایشان

ز انگور و ز خرما کار سازد / به بیع و هم شرا انبار سازد

مسعود سعد سلمان (438 – 516 ق) نیز در منظومه "روزهای فرس" در مورد «گوش روز» یا چهاردهم ماه و شادمانی در این روزگوید:

گوش روز ای نگار مشکین خال / گوش بربط بگیر و نیک بمال

من ز بهر سماع خواهم گوش / بی سماعم مدار در هر حال

در این روز گویا دعای مخصوص درواسپ را می خواندند و سلامت حیوانات را آرزو می کردند چنان که درکتاب پهلوی «شایست و ناشایست» آمده است:

«امردادت رمه چارپایان بدهاد… گوشورون امشاسپند تو را نگاهبان چارپایان و گوسفندان باد.»

 گوش روز و اشتاد روز (روز 26 هر ماه) از نظر تقویم امور دامی مهم بوده است. در «گوش روز» به آموزش گاو برای کار توجه کرده و در « اشتاد روز» گشن‌گیری حیوانات را مورد دقت قرار می‌داده‌اند، البته مسلما در روزهای دیگر نیز این امور مورد توجه بوده، اما در این روزها اهتمام بیشتری داشته‌اند. در یکی از متون پهلوی میانه به نام «اندرز انوشه روان آذرپاد مهر اسپندان» آمده:

 «گوش روز، پرورش گوشورون کن و گاو کار به ورز آموز … اشتاد روز، اسب و گاو ستور به گشن هل تا به درستی بزاید.»

گوش، در فرهنگ اسلامی نیز وارد شده است. چنان که ملا محسن فیض کاشانی ( 1007 – 1091 ق) در رساله‌ای که  در نقل روایت معلی بن خنیس کوفی از « امام جعفر صادق» راجع  به نوروز و سی روز ماه پارسیان تالیف کرده است درباره روز چهاردهم ماه یا گوش روز نوشته است:

« نام فرشته‌ای است موکل بر آدمیان و چهارپایان. پارسیان می‌گویند روزی سبک است و ما می‌گوییم روز خوبی است…»

 همین موضوع در باب  24 از کتاب « رونق المجالس و بستان العارفین » که بیش از 600 سال قبل از مرگ ملا محسن فیض کاشانی به دست « محمد بن ابی جعفر المحدث » نوشته شده ، چنین آمده است:

«مُعَلا گوید که نزدیک جعفر بن محمد الصادق در شدم. او را دیدم چیزی میاندیشید، مرا گفت یا معلا تو نام ماه دانی گفتم ندانم… گفت : ... نام هر روز به نام فرشته ای است که او بر چیزی موکل است … و روز چهاردهم را گوش روز خوانند و نیز خوش روز گویند و این نام فرشته ای است موکل بر نعمت ها و چهارپایان و بر کشت ها و پارسیان گویند که روزی است سبک و جعفر صادق گوید که روزی سعد است … » 

دکتر حسن تاج بخش، دامپزشک و استاد ممتاز دانشگاه تهران که از سال 1369 خورشیدی به پیشنهاد او "گوش روز" دوباره در بین مردم زنده شد و چهاردهم مهرماه به عنوان روز دامپزشکی انتخاب و در تقویم رسمی کشور ثبت شد، در مورد تاریخچه روز دامپزشکی می گوید:

« در سال 1369 دانشجویان دانشکده دامپزشکی که تمایل داشتند روزی را به عنوان روز دامپزشکی معین کنند، از نگارنده تعیین روزی را خواستند. اینجانب گفتم که روز چهاردهم به یاد "گوش روز" خوب است، چون هم در ایران باستان روز مبارکی بوده  و در منابع اسلامی هم آمده است؛ به عنوان ماه  نیز "مهرماه" شایسته است چون آغاز سال تحصیلی است. بنابراین چهاردهم هر مهرماه به عنوان روز دامپزشکی معیّن شد».    

---------------------- 

خاستگاه:

1- اوستا (کهن ترین سرودهای ایرانیان) ، گزارش : دکتر جلیل دوستخواه ،چاپ سوم، جلد اول و دوم، انتشارات مروارید، چاپ سوم ، تهران ، 1375خورشیدی،  ص 345 و 982 و 1048. 

2- تاریخ دامپزشکی و پزشکی ایران ، دکتر حسن تاج بخش، جلد اول، چاپ اول،  انتشارات دانشگاه تهران، تهران، 1372 ، ص 215- 213.

3 – گاهشماری و جشن های ایران باستان ، هاشم رضی ، چاپ دوم ، انتشارات بهجت ، تهران، 1382، ص 158. 

 

Viewing all 248 articles
Browse latest View live


<script src="https://jsc.adskeeper.com/r/s/rssing.com.1596347.js" async> </script>